آهااااااااا یه سوتی یادم اومد....
یه سال تو دانشکده مراسم داشتیم منم تو بخش فرهنگی دانشگا فعال بودم.قرار بود اونروز رئیش دانشگاه بیاد سخنرانی ومنم باید معرفیش میکردم...
حالا فک کن سالن گوش تا گوش پر دختر وپسر منم رفتم پشت تریبون واولش یه شعر خوندم که خوب اجراش کردم وبعد از خوشامد گویی و معرفی گفتم به افتخارشون یه کف مرخص

چون قرار بود بعدش بگم که من فعلن از خدمتتون مرخص میشم.........
هیچی دیگههههههههههههه صدای کف و خنده قاطی شده بود و منم همچین مرخص شدم که دیگه تا اخر مراسم کسی منو ندید

