صندلی داغ

 به درخواست شما دوستان عزیز ، صندلی داغ زیباکده آغاز شد.
داوطلب نخست ما ببوری عزیز است و به مدت یک هفته می توانید سوالات خود را از او بپرسید(البته بدون عبور از خط قرمزها به قول بهزاد لابی) و شنبه هفته آینده ببوری از بین داوطلب های بعدی ، یک نفر را برای نشستن روی صندلی داغ برای هفته بعد انتخاب می کند و به همین ترتیب صندلی داغ ادامه پیدا می کند.

ببخشید من نمیدونم چ خبره ولی کنجکاوی رو دوست دارم

اگه ازدواج کردی بگو چندتا همسرتو دوست داری؟ و چرا؟
و چرا صورتی؟ مثلا یشمی نه؟

بهترین خاطره زندگیت؟
بهترین کتابی که خوندی؟
بهترین شهری که رفتی؟
راستشو بگو تو عروسیت تو بیشتر رقصیدی یا شوشو جونت؟

چه سوالایی آلما

آقا منم بذارید تو لیست صندلی داغ خوشم اومده زیر هزار تا سوالم قبول نیست  [IMG]Smiles/27.gif[/IMG]

صورتی..

خانه دار

یه روز که داشتم سایتارو میچرخیدم اتفاقی وارد شدم وثبت نام کردم...

اهل تهرانم من

متاهل هستم..

کودکی؟ نه شایـــــــــــــد!

من یه خواهر دارم اهل تهران است او....ویرادرهایم"(3تا)

رشته ی تحصیلیم؟ هست حسابرسی(حسابداری)

28 عمر گذشت ازمن

به خوشی وبه ارامش ایام..

والان من هستم روی این صندلی داغ آرام...

با اعداد نمیتونم بگم...اما اینو بگم که بدون اون نمیتونم زندگی کنم...

وچـــــــــــــــرا؟؟چون من بعنوان یه انسان عاقل و بالغ وقتی خوب دقت میکنم میبینم که خوبیهای همسرم از بدیهاش بیشتره واین مسئله اونو متمایز میکنه از بقیه همسنهاش که شاید هنوز ازدواج هم نکردن...

من وهمسرم بیشتر مثل دوتا دوست هستیم وخدارو شکر بعداز 8 سال هنوزم اگه یه هفته همسرم خونه باشه وجایی نره هیچ مشکلی باهم نداریم و اتفاقن بیشتر هم بهمون خوش میگذاره....

صورتی رو دوسدارم چون یه رنگ ارامش بخشه...

بهترین ونزدیکترینشون سفرم به کربلا بود...

کتاب زیاد میخونم...

رمـــــــــــــــان:بامداد خمار

تاربخــــــــــــی:از ظهور تا سقوط پهلوی(نویسنده:فردوست دوست صمیمیه شاه)

مذهبـــــــــی:کلبه احزان زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیه

شعــــــــــــــر:عاشق شعرهای فروغ فرخزادم...

روانشناسِــــــــــــی:این قبیل کتابهارو زیاد میخرم ومیخونم...داستانهای پائولو کوئیلو رو خیلی دوس دارم مثل کیمیا گر(البته این یه رمان روانشناسی فلسفیه)و با خویشتن برای(از شاد هلن مستتر)

شیراز و بخاطر ابهت تخت جمشید دوسدارم اما کلا اصفهان یکی از بهترین شهرهاس

من خبـــــــــــــــــ...مردا رو که میشناسی!همسر منم مثل بقیه زیاد اهل رقص نیست و اعتقاد داره مردم مگه میرقصه؟؟

اما خودم ترکوندم..الان که فیلم عروسیمو میبینم بدم میاد از اینکه همش میرقصم وشرشر عرق میریزم انگار مسابق اس

 چند سال با همسری اختلاف سنی داری؟

اگه دارین به نظرت تا چند سال اختلاف سنی مناسب یه زوج باشه مناسبتتره

صورتی جووووون انشالله تا ابد ودرکنار هم خوش وخرم بمونین 

همسرم متولد58 ومن 65=7سال...

از نظر من همین حدودا خوبه...7-8-9 اما بیشتر باعث اختلاف سلیقه ی زیاذ میشه وکمش هم برای مردا خوب نیست چون تصور میکنم که خیلی بچه تر میشه اخلاقیاتشون نسبت به زنش...

مهان جون مرســــــــــــــــــی عزیزم...

منم اولین بار میام توی این تاپیک به نظر جالبه

 صورتی جوون سطح تحصیلات هم اثر داره خواااااااااااهری؟
سطح تحصیلاتتون چیه خواااااااااهری... شما و همسریتون ؟رشتش مث شماست؟

سلام صورتی جون.ممنون که به سوالات به این خوبی پاسخ دادی
سوال1:یه جا گفتی دوران بچه گیت خیلی شیطون بودی ؛حالا میشه ما اون بچه ی شیطونو ببینیم عکسشو؟البته اگه راضی باشی عزیزم
2.چه چیزی و کجا بت آرامش میده؟
3.آخرین باری که عصبانی شدی کی بود و چرا؟

سلام صورتی جون
اینم سوال های من:
از کی شعر گفتن رو شروع کردی؟
تا حالا دفتر شعر درست کردی؟
تا حالا شعری ازت جایی چاپ شده؟
تا حالا یه شعر در مورد حسابداری گفتی؟
تا حالا یه شعر در مورد زیباکده گفتی؟
اگه با شوشو 3 روز خونه تنها باشی و اون روزی 2 تا فوتبال و 3 تا اخبار و 4 تا رازبفا نگاه کنه چیکار می کنی؟

من حسابداری

همسرم گرافیک

سطح ادب و اخلاق بنظرم مهمتر از تحصیلاته

و داشتن معلومات و تجربه زندگی

صندلیش خیلی داغ نیست دوست دارم امتحانکنم

1.فعلا عکس زیرو پیدا کردم. عکس زیاد دارم باید پیدا کنم. اینجا 7 سالمه

2.نماز و دعا و شب آخر قدر بهم آرامش میده. هر جا که احساس آرامش کنم اونجا آرامش میده جای خاصی نمیشه گفت. ولی در کل خونه

3.من زود جوش میارم..اما خیلی هم زود فراموش میکنم. آخرین بار .... راستش یادم نیس ولی شاید ظهر که داشتم صندلی داغ ج میدادم یهو همزمان تلفن زنگ خورد تداخل این دوتا عصبیم کرد

همسرت و خودت کلاس هم میرید؟
چ کلاسایی؟

از وقتی یادمه شعر دوست داشتم ولی با فروغ فرخ زاد شعرو بهتر فهمیدم

خیلی دفتر شعر درست کردم...یادش بخیر...اون عکسه بود تیر و قلب بود و اون زنه که اشکاش میریخت....خخخخخ

شعر چندبار چاپ شده بعضی از مجله های دوران دبیرستان

شعر درمورد حسابداری نخاستم بگم

در مورد زیباکده هم نگفتم

البته من شعر دو مدل میگم یکی دوبیتی برای خنده

ولی غزل و شعر سپید و نو واقعا باید تمرکز کنم و گاهی چند روز وقتمو میگیره

میزارم نگاه کنه منم میام زیباکده

من زیاد باکارای شوهرم کاری ندارم

میزارم آزاد کاراشو بکنه

بالاخره آقامونه و خسته اس



اینم یه شعر راجب زیباکده بداهه همین الان اومد:

منو ما و همه زیباکده

شدیم همیار هم در یک رده

مونا صبا ریتا آهو مهان

و گلهای دگر خب گیر نده

همسرم که خیلی وقته دانشگاهش تموم شده

ولی یه سری کلاسایی از طرف شرکت براشون میزارن آموزش حین خدمت

من هم کلاس قران طراحی پیلاتس شنا  و....چیزای دیگه روهم تجربه کردم