دانشگاه یه هتل معمولیو اجاره کرده بود به عنوان خوابگاه داده بود به دانشجوها، بعد اتاق ما طبقه دوم بود در اتاقها هم از این چوبهای خفن بود که نمیشد شکست بعدم از قفلای آپارتمانی داشت یکبار ماکلید اتاقو گم کردیم وزاپاسو از نگهبات گرفتیم بعد برای دفه دوم کلید داخل مونده بود وکلیدم روش ، چشمتون روز بدنبینه هر کار کردیم باز نشد زاپاسم نداشتیم یهویی تصمیم گرفتم از دیوار برم بالااونم ساعت هفت شب مانتومو درآوردم مقنعمو کردم زیر یقه لباس بسم ا لله از دیوار آجر سه سانتی رفتم بالا ، باورتون نمیشه کل خیابون محو من بودن کلی هم تشویقم می کردن بهرحال از پنجره پریدم تو ودرو واکردم ولی از طرف مسئول خوابگاه توبیخ شدم وتا مدتها نمی تونستم بیرون آفتابی شم یه مدتم چادر سرم میکردم ، منم براخودم اسپایدرمن خفنی بودم