۱۰:۱۰ ۱۳۹۲/۱۲/۲۰

ما یه استاد داشتیم بنام پروفسور () ایشون خیلی ماه بودن خیلی عاشقشم، بعدایشون به همه ما یه تحقیق داده بودن میدانی بود باید می رفتیم تو روستا تحقیق می کردیم اطلاعات جمع می کردیم وفیلم برداری هم می کردیم یادش بخیر تو گروه هشت نفره ما قرارشد شش نفربرن روستا من نقش مصاحبه کننده با افرادروستا وگوینده متن بودم هیچی ایشون به ما گفته بود رفتنتو به کسی خبر ندید برا تحقیق باید یهویی برید داخل و مشاهداتونو بنویسید هر دریو می زدیم می گفتیم ما اومدیم وداخل خونه این روستاییا میشدیم بهرحال خیلی تحقیق خاطره انگیزی بود خلاصه فیلم برداری تموم شد رئیس گروه قرار شد فیلمو ببره باز بینی کنه بقیه هم جزوه تحقیقو آماده کنن روز نمایشم استادمون به چند نفر از بچه های سال بالایی هم گفته بود بیان فیلمو ببینن کلا هم این کلاس استاد همیشه شلوغ بود از بس همه دوستش داشتن از همه گروهها میامدن تو کلاسش مینشتن واستفاده می کردن آقا هیچی این فیلم شروع شد با صدای من تا رسید به داخل زندگی این روستاییا، به اون جایی که صدای من فقط تصور کنید «اینجا جایی است بنام خانه تنور در اینجا روستاییا آشپزی می کنن ونان می پزن و اینجا یک طویله روستای است ودر آن گاوها را نگاه می دارن ، وبعد با دستم درو هل می دادم در طویله باز می شد یه هویی تصویر یکی از بچه های گروه تو طویله بود رو نشون میداد » یعنی باورتون نمیشه کلاس رفت رو هوا یعنی همه داشتن منفجر میشدن از خنده ،استادمون هم می خندید ، البته همه کلاس ازش معذرت خواهی کردن واستادمون هم موضوع رو جور دیگه تفسیر کردو موضوع فیصله پیدا کرد اما باور کنین تا مدتها سوژه خنده بود همین الانشم بعضی وقتا که دور هم جمع میشیم همه ما میگیم تو چه جوری رفته بودی اون تو که ما تورو ندیدیم استاد به هممون نمره کامل داد،
ویرایش شده توسط آلما فاطمی در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۹۲ ۱۰:۱۱