
بنابراین مسئولان باشگاه برنامه ریزی کردند تا او بتواند اولین تمرین
تیم را از نزدیک مشاهده کند. مارک به همراه پسرش و چند تا از دوستاش به
تماشای بازی آمد و اکثر تماشاچیان تیم فاینورد در آن روز داستان مارک را
می دانستند.در دقیقه 12 تمرین تمام بازیکنان و تماشاچیان رو به مارک کردند.

در همین لحظه یک بنر با تصویر مارک ظاهر شد و دود از سبز رنگ (رنگ مورد
علاقه مارک) از همه جا بلند شد. همه با صدای آواز می خواندند " تو هیچ وقت
تنها نیستی"

مارک که بشدت تحت تاثیر قرار گرفته بود ناگهان توان
پیدا کرد تا بدون هیچ کمکی از جا بلند شود و بسمت تماشاگران حرکت کرد.
تماشاگران هم همگی او را تشویق می کردند.

سه روز بعد مارک جان به جان آفرین تسلیم کرد.
