خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
سرگرمی
بازی
1.19M
من شما را به چالش دعوت میکنم!
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۳:۲۴ ۱۳۹۵/۶/۱۳
mona mona
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆
|
48382
|
46689 پست
نوشان :
من رفته بودم مراسم ختم پدرشوهر دختر عمه ام ( حساب کنید چقدر فامیل دور) تو زندگیم شاید دو بار دیده بودم این بنده خدا رو و حتی بچه هاشو هم ندیده بودم ( جز خود شوهر دختر عمه ام) ولی نمی دونم چرا از وقتی پامو گذاشتم تو مراسم حس گریه زیادی بر من مستولی شد که به هیچ چیزی نمی شد ربطش داد. هیچی دیگه من از جلوی دخترهای متوفی رد میشدم درحالی که صورت اونها خشک بود و من مثل ابر بهار می گریستم
یه چیزی تو مایه های " چرا رفتی چررااااا من بی قرارم" چراااا؟؟؟؟؟
دخترای متوفی:
خواهرهای متوفی :
بعد زن مرحوم پاشدن منو بغل کردن ( قبلا همو 2 بار دیدیم) بعد تو بغل هم های های گریستیم ( بعید میدونم حتی من و شناخته باشه)
دختر عمه ام با تعجب به من و مادر شوهرش که همدیگه رو بغل کرده بودیم و گریه میکردیم
هیچی دیگه وقتی برگشتم سمت اقوام و نشستم پیششون
بدین صورت بودن و من همچنان سوژه ام حتی مورد بوده بعد از اون مراسم زنگ زدن و بهم تسلیت گفتن ( پسر عموهی شر رم
خب چرا نوشان جان
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
بازی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات