آرنینا جون نه واقعا عصبی نشدم خیلی بچه ها رو دوست دارم
بهزاد خیـــــــــلی باحال اعتراف کردی: خانواده بی نظم

--------------
توی مراسم پاتختیم هم یه کوچولویی اومد که از فامیلای همسرم بود و یه دونه از این چیزای براق روی لباس نمی دونم منجوق و از این چیزا دیدم دستشه که از لباس من کنده شده بود اومد داد بهم گفت: بفرمایید این مال شماست. بعد منم خیلی خندم گرفته بود ولی از اونجایی که می دونم دختربچه ها به چیزای براق خیلی علاقه دارن-همونطور که خودم قبلا علاقه داشتم- گفتم مرسی عزیزم مال خودت باشه بعد بغلش کردم نشوندمش کنارم بعد چند ثانیه دیدم خیلی آروم به لباسم داره دست می زنه و خیلی ریز و حرفه ای یکی دیگه از این برقونیکیها رو کند و گفت اااا اینم کنده شد مال خودم؟ بعد دوستش که اونو زیر نظر گرفته بود اومد نزدیک و گفت به منم بدید که خودم یکی دیگه رو کندم و دادم بهش بعد گفتم بچه ها دیگه بسه خب ...اونها هم متقاعد شدن رفتن...این اتفاق رو هیچکسی جز خودم متوجه نشد و اولین بار هست دارم می گم ولی خیلی حس خوبی داشتم اونموقع و خیلی توی دلم خندیدم. کلا دنیای بچه ها رو خیلی دوست دارم