محسن 125 :
ممنون برای دعوت :)
جون مادرت اینقد تکون نخور ...میترسم به خدا ...:)
لامصب لیی لیی میکنه تا وسط آشپزخونه میاد
اوه اوه ...باز دوباره یاغی شد این لباس شوییه ...بزا از برق بکشم
خوب الان که خاموش شده ...لباس توی لباس شویی مونده که ..منم این شلوار رو برای فردا باید بپوشم
عجب وضعیتی شده ها ....
بزا ببینم کی میتونه کمک کنه من رو از این مخمصه در بیاره ...
آهان ...آقای تعمیر کار ....
بهش زنگ زدم ...میگه فردا میام ...من چیکار کنم
بزا ببینم کدوم یکی از بچه ها خونشون نمایشگاه دائم جهیزیست و برای خرید این اقلام ...کامل تحقیق کرده
جوری که میدونه شیر دوقلوی آب گرم لباس شویی از جوار ترموستات میگذره :)
یادم افتاد ....:)....بیق بوق بیق (صدای شماره گیر تلفته :)....
الو سما ...هلپ می پلیز (چون همش کاتالوگ لوازم خارجی خونده زبان مادری براش سخته :)


خیلی خووووب بود محسن 245 ببخشید 125 
جوری که میدونه شیر دوقلوی آب گرم لباس شویی از جوار ترموستات میگذره :)
آره آره من ندونم کی می خواد بدونه والاااع 
ولی آخرش ازم تشکر نکردیااااا یادت باشه 