خب حالا من بگم
من هم خیلی احساساتی هستم و معمولا با دیدن صحنه های احساسی اشک توی چشمام جمع میشه و گاهی قطره اشکی هم می چکانم
اما یادم نمیاد به جز این قضیه که می خوام براتون تعریف کنم هیچ بار دیگه ای با صدای بلند و حالت هق هق برای خواندن کتاب/دیدن فیلم گریه کرده باشم
نام فیلم یا کتاب: فیلم Unbroken-شکست ناپذیر-
داستان کلی فیلم/کتاب در یک سطر یا حداکثر یک پاراگراف:
داستان این فیلم واقعی هست.
داستان پسری هست-لویی زامپرینی- که بچگی خیلی شیطون و نا آروم بوده ولی با تشویقهای برادرش به توانایی استثنایی خودش پی می بره و دونده میشه و البته قهرمان المپیک- اون رویای قهرمانی در المپیک بعدی که قرار بود در تکیو برگزار بشه رو داشت که جنگ جهانی دوم شروع شد و اون در نیروی هوایی به جنگ رفت. هواپیماشون سقوط کرد و 47 روز رو با دو تا از همرزم هاش روی دریا گذروندن . روز 47 ام توسط یک کشتی ژاپنی دستگیر و اسیر شد. داستان از اینجا تکان دهنده میشه که اون رو به اردوگاه یکی از وحشی ترین افسران ژاپنی -موتسوهیرو واتانابه- که اسمش در تاریخ به عنوان یک شکنجه گر بی رحم ثبت شده می فرستن و اونجا به شدت مورد آزار و اذیت قرار می گیره ولی لوئی هرگز تسلیم نمیشه و سختیها رو به طور باور نکردنی تحمل می کنه.
لوئی که همیشه آرزو داشت در توکیو بدود در سن 81 سالگی به آرزوی خود رسید و برای افتتاحیه المپیک زمستانی به ژاپن رفت. با همه زندان بانان خود دیدار کرد ولی موتسوهیرو واتانابه حاضر نشد با او دیدار کند.
حدودا چند وقت پیش بود: 1 ماه
اون قسمتی که شما رو به گریه انداخت رو کوتاه تعریف کنید: زمانی که لوئی یک نا فرمانی انجام داده بود موتسوهیرو تمام اسیرها که دوستان و همرزمان قدیم لوئی بودن رو به صف کرد و مجبورشون کرد به صورت لوئی مشت بزنند و در غیر اینصورت اون یکی دیگه از اسیرها رو که به شدت شکنجه شده بود خودش با چوبی که همیشه در دست داشت میزد. برای همین لوئی دوستاش رو تشویق می کرد تا اون رو بزنند. --دیدن اینهمه رفتار غیرانسانی از یک انسان من رو به هق هق انداخت
آیا این فیلم یا کتاب رو به عنوان یک کار خوب و موفق به دیگران معرفی می کنید: / اگر بله نامه نویسنده/کارگردان را بفرمایید. بله/آنجلینا جولی-کارگردان