خانه
1.19M

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۱۱:۰۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    mona mona : 

    هفته پيش نوشان جان اولين كسي بودن كه چالش رو پذيرفتن ولي چون نوشان جان اين هفته نيستند نفر بعدي يعني آقا بهزاد چالش رو تعيين كنن لطفا 44

    زیباکده

    میگم من احساس میکنم خیلی چالش گفتم تا حالا.

    بهتر نیست فرصت رو بدم به جوون ترا و یکی دیگه از بچه ها چالش رو انتخاب کنه؟

    زیباکده

    نفر بعد از شما  

    مينا جان پس شما زحمت چالش رو بكشيد لطفا 

  • ۱۱:۱۸   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    از اینکه فرصت به جوونترها داده شده . سپاسگذارم .
  • ۱۱:۱۹   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    زیباکده
    arnina : 
    از اینکه فرصت به جوونترها داده شده . سپاسگذارم .
    زیباکده

    قربونت عزيزم 3

  • ۱۱:۲۵   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست

    موضوع چالش این هفته : شکلک های شباهنگShabahang
    نوشتن داستان کوتاه با هر موضوعی که دوست دارید . (جنایی . عاشقانه . کودک . سیاسی. تخیلی . و..............)
    عرض کردم کوتاه ها .............................نبینم تبدیل به رمان بشه ..جریمتون کنم .؟
    دعوت میکنم از فرک عزیز خودم . و محسن و بابای شنگول و مونای عزیزم .فعلا .
    خودم هم دارم می نویسم .شما هم دست به کار شین . چون در نهایت همه دعوتن دیگه ....................

    ویرایش شده توسط arnina در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۹۵   ۱۲:۰۸
  • ۱۲:۰۹   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    خب می بینم که الان اول می شم 

    ممنون از آرنینای گرامی - متنی که سالها قبل نوشته ام رو با ویرایش جدید میذارم.

    دعوت می کنم از بهزاد-بانو-فاطمه-آرنینا

  • leftPublish
  • ۱۲:۱۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست

    نام داستان : ملاقات شبانه 
    این اولین شبی هست که تو خونه تنهام .
    پدر و مادرم واسه ی دیدن خواهر بزرگم رفتن شهرستان .
    من به خاطر امتحانات دانشگاه نتونستم باهاشون برم. حس میکردم می تونم به تنهایی تو خونه بمونم به خاطر همین نرفتم خونه ی اقوام .
    اما مثل اینکه ................
    .هوا داره تاریک میشه . نمی دونم چرا همش احساس میکنم به غیر از من یه نفر دیگه تو خونه هست .
    دارم آواز می خونم تا فکرم مشغول شه اما صدای خش خش از تو آشپزخونه میاد . تا حالا دوبار رفتم تو آشپزخونه و همه جاشو وارسی کردم اما بازم صدا میاد .
    خیلی عصبی برگشتم تو آشپزخونه . یکی یکی کابینت هارو باز کردم . حتما یه موش کوچولو توی کابینت هست ............همینطور که داشتم کابینت هارو باز میکردم یهو صدای جیغ ظریفی رو شنیدم . منم بالافاصله جیغ کشیدم . دو تا چشم کوچولو به من نگاه میکردند .
    خدای من........................
    فلرتیشیا ....................

    ویرایش شده توسط arnina در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۹۵   ۱۲:۵۵
  • ۱۲:۱۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب می بینم که الان اول می شم 

    ممنون از آرنینای گرامی - متنی که سالها قبل نوشته ام رو با ویرایش جدید میذارم.

    دعوت می کنم از بهزاد-بانو-فاطمه-آرنینا

    زیباکده

    مگه میزارم اول شی ..............................

    مگه از رو جنازه ی من رد شی . زودی یه داستان نوشتم . خخخخخخخخخخخخخخخ

  • ۱۲:۲۳   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    مرد گریه نمی کند، زن نمی خندد

    زن سربالایی تند کوچه را به زحمت طی می کند که صدای تسخیر کننده ای گوش و هوشش را نوازش می دهد. هر چه به خانه نزدیک تر می شود صدا واضح تر می گردد. صدای دلفریب ویولن است. چه آهنگ محزونی، حزن این موسیقی به دلش چنگ می اندازد از همان حزنهای لذت بخش است.

    پسر در حال نواختن ویولن است. از همان موهای وزی دارد که فقط جنوبیها دارند، از همان موهای فرفری که وقتی شانه شان می کنی وز می شوند. چشمانش درشت و مشکی است. لبهایش هم درشت و تیره است و همه اینها مجموعه دوست داشتنی و جذابی را ایجاد کرده است.

    پسر آرشه را به نرمی حرکت می دهد و نت های جادویی از روی سیمها سر می خورند و بیرون می ریزند. پانزده شانزده ساله به نظر می رسد پر از غرور و اعتماد به نفس است.

    زن به خانه اش می رسد پسر جلوی در خانه او ایستاده است. زن کلید را در قفل در میچرخاند و وارد ساختمان می شود. در را می بندد و از پشت در به موسیقی گوش می سپارد. دلش می خواهد به پسر بگوید که چقدر خوب می نوازد و اینکه چقدر صدای ویولن را دوست دارد.

    زن از پله ها بالا می رود و وارد آپارتمانش می شود از پنجره آشپزخانه می بیند که پسر کمی از خانه او دور شده است اما صدای موسیقی همچنان به گوش می رسد، صدا همچنان سحر انگیز است. پسر آخرین آهنگ را نواخته است، آرشه را از رو سیمها بر می دارد و لحظه ای همانجا می ایستد درست مثل پایان آخرین آهنگ در کنسرت خیالیش. زن دلش می خواهد پنجره را باز کند و برایش به عنوان تنها مدعو کنسرتش دست بزند. زن پشت پنجره ایستاده و به پسر نگاه می کند که دور می شود.

  • ۱۲:۲۵   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست

    خیلی عالی بود آذر جون
  • ۱۲:۲۶   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    arnina : 
    نام داستان : ؟
    این اولین شبی هست که تو خونه تنهام .
    پدر و مادرم واسه ی دیدن خواهر بزرگم رفتن شهرستان .
    من به خاطر امتحانات دانشگاه نتونستم باهاشون برم. حس میکردم می تونم به تنهایی تو خونه بمونم به خاطر همین نرفتم خونه ی اقوام .
    اما مثل اینکه ................
    .هوا داره تاریک میشه . نمی دونم چرا همش احساس میکنم به غیر از من یه نفر دیگه تو خونه هست .
    دارم آواز می خونم تا فکرم مشغول شه اما صدای خش خش از تو آشپزخونه میاد . تا حالا دوبار رفتم تو آشپزخونه و همه جاشو وارسی کردم اما بازم صدا میاد .
    خیلی عصبی برگشتم تو آشپزخونه . یکی یکی کابینت هارو باز کردم . حتما یه موش کوچولو توی کابینت هست ............همینطور که داشتم کابینت هارو باز میکردم یهو صدای جیغ ظریفی رو شنیدم . منم بالافاصله جیغ کشیدم . دو تا چشم کوچولو به من نگاه میکردند .
    خدای من........................
    فلرتیشیا ....................
    زیباکده

    وای خوش به حاااالش 1

    من شما را به چالش دعوت میکنم!
  • leftPublish
  • ۱۲:۳۰   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    من خیلی دوست داشتم فلرتیشیا وجود داشت .
    عاشق لباسش هم هستم .
  • ۱۲:۳۱   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    پیشنهاد می کنم اسم داستانتو بذاری ملاقات شبانه
  • ۱۲:۳۵   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    پیشنهاد می کنم اسم داستانتو بذاری ملاقات شبانه
    زیباکده

    ok

    ویرایش شده توسط arnina در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۹۵   ۱۲:۳۶
  • ۱۲:۵۱   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست

    فرد ناشناس

    همه جا تاریک است، هیچ صدایی از هیچکس نم اید،

    انگار همه خود را به مردن زدن،چن نفر در یک اتاقه پر از وسایل؟؟

    بی حرکت ، همه نگاه ها به هم مات و مبهوت،

    کسی به کسی کاری ندارد، انگار ن انگار که در یک اتاق هستند،

    گویی در یک مکان دیگر ذهن خود را جا گذاشتند ، فقط جسم در آنجاست،

    ناگهان صدایی به گوش رسید ، انگار صدای یک غریبه است، !!

    اهای غریبه ؟؟؟؟؟اهاییییییییییی؟؟؟ تو کیستی؟؟

    دائم تکرار میکند به خود بیایید ، به خود بیاییییید،

    دیگر وقتی نمانده ،دیگر وقتی نمانده 

    نام ان غریبه.............................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • ۱۲:۵۲   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست
    زیباکده
    arnina : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب می بینم که الان اول می شم 

    ممنون از آرنینای گرامی - متنی که سالها قبل نوشته ام رو با ویرایش جدید میذارم.

    دعوت می کنم از بهزاد-بانو-فاطمه-آرنینا

    زیباکده

    مگه میزارم اول شی ..............................

    مگه از رو جنازه ی من رد شی . زودی یه داستان نوشتم . خخخخخخخخخخخخخخخ

    زیباکده

    مرسی از دعوتت 8

  • ۱۲:۵۴   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست
    زیباکده
    fatemeh.g21 : 

    فرد ناشناس

    همه جا تاریک است، هیچ صدایی از هیچکس نم اید،

    انگار همه خود را به مردن زدن،چن نفر در یک اتاقه پر از وسایل؟؟

    بی حرکت ، همه نگاه ها به هم مات و مبهوت،

    کسی به کسی کاری ندارد، انگار ن انگار که در یک اتاق هستند،

    گویی در یک مکان دیگر ذهن خود را جا گذاشتند ، فقط جسم در آنجاست،

    ناگهان صدایی به گوش رسید ، انگار صدای یک غریبه است، !!

    اهای غریبه ؟؟؟؟؟اهاییییییییییی؟؟؟ تو کیستی؟؟

    دائم تکرار میکند به خود بیایید ، به خود بیاییییید،

    دیگر وقتی نمانده ،دیگر وقتی نمانده 

    نام ان غریبه.............................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    زیباکده

    بچه ها هرکی جلوی نام غریبه ی اسم بذاره ببینم چی حدس میزنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟5

  • ۱۲:۵۹   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    arnina
    دو ستاره ⋆⋆|3419 |2289 پست

    عزرائیل 

  • ۱۳:۱۳   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    منم می گم روحی که مثلا اومده بهشون بگه که مردن
    خب خودت بگو کیه؟
    البته اگه ژانر کمدی بود کلی جواب توی ذهنم میومد
  • ۱۳:۱۶   ۱۳۹۵/۶/۲۰
    avatar
    fatemeh.g21
    سه ستاره ⋆⋆⋆|3229 |3068 پست
    زیباکده
    arnina : 

    عزرائیل 

    زیباکده

    92

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان