صورتــــــــــــــــی :
من فکر نمیکنم زایمان در اب تو ایران انقدر پیشرفت کرده باشه...
همین بی دردو بتونن درست اجراش کنن ما راضی ایم.
خاله ام رفت صارم برا بی درد امپول بی حسی و گذاشتن تا 5 سانتی که باز شد زدن...بیچاره کل دردو کشیده بود دیگه...

وای وای وای بچه هاااا
از بیمارستان صارم نگید که دلم خونهههه !!
خواهرم کلی قبل از زایمانش رفت با دکترای اونجا حرف زد تا مطمین شه.. برا همین زایمان بی درد
ولی روز زایمانش واقعا اذیتش کرده بودن....نمیشه اینجا تعریف کرد ولی فقط انقدر بگم که هم جون خواهرم به خطر افتاده بود هم بچه... وقتی بچه رو در آورده بودن کبود بوده دیگه ... و خواهرم هم کاملا بیهوش میشه از بس درد میکشه...نهایتا سزارین اورژانسی شد
تا چندین ساعت بعد از عمل هم نیاوردنشون ببنیمشون...خیلی اصرار کردیم که بالاخره خواهرمو آوردن انقدر زجه زده بود که به تارهای صوتیش آسیب رسیده بود, حلقش ملتهب شده بود و این حلقش انقدر باد کرده بود اندازه یه طالبی...اصلا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید !!!
بعد از زایمانش هم کلی مشکلات دیگه داشت!
اسم دکترش خانوم کریمی بود فکر کنم..توو بیمارستان صارم میشناسنش همه...من که همش میگم خدا لعنتشون کنه... اشک هممون رو درآورده بودن...
خواهرم هنوز هم یادش میفته گریه میکنه