ایده زندانی الان خیلی بازه یا باید خیلی ببندیمش که دیگه خیلی حال نمیده یا نوشتن منسجم یه شخصیت مرموز که هیچکس حتی خود نویسنده ها هم نمیدونن چیکاره بوده و اصلا نمیدونیم میخوایم گذر سالیان توی سلول رو بنویسیم یا میخوای سریع فلش بک بزنیم به محل حادثه یا میخوایم فرار کنیم؟
اگه منظور از داستان زندانی در واقع داستان چطور به زندان افتادنه اونم میشه هیجان داشته باشه.
اما اگه منظور نحوه گذران سالها در زندان یا حتی طرح ریزی برای فرار هست. اینا هم نوشتنش مشکله هم چیز خاصی برای نوشتن نداره. مثلا طرف 10 سال تو زندان گذرونده ما یا باید هی هوشمندانه فلش فوروارد کنیم که با تعداد زیاد نویسنده مشکله یا همینطوری هی بشینیم تو سلول و ناهار و شام بخوریم و نهایت یه فکرایی تو سرمون بپرورونیم. در کل بنده سرهنگ نیستم جامعه شناس هستم


ببین بهزاد من اصلا نمیخوام گذر سالیان بنویسیم نمیخوامم فرارو بنویسیم میخوام یه جریان هیجان انگیز از زندان افتادن توام با اتفاقات احتمالی از توی زندان و بنویسیم ماجرا ترکیبی از پلیسی معمایی و جامعه شناسیه ( من انقد تبلیغات کردم که الان خودمم میندازن زندان)
این که چرا افتاده و چی کاره بوده مهم نیست میتونیم اونم مشخص کنیم