خانه
540K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۹   ۱۳۹۷/۳/۲۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    همین جوری هم من و مهرنوش الان از تو و فرک یه قسمت بیشتر نوشتیم من فک میکنم صبر نکن با مهرنوش هماهنگ کن و قسمت مربوط به حرکت نیروهای اکسیموسو اگه مهرنوش موافق بود تو بنویس
    زیباکده

    باشه، پس سعی میکنم که بیاد ببینیم نتیجه ش چی میشه.

  • ۱۱:۵۵   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها
    فرک جون لطفا عجله کن، اگر تا بعد از ظهر بنویسی شاید منم یک قسمت جنگی بعد از تو امروز بنویسم.
  • ۱۲:۴۸   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

     

    اشخاص:

    باراد مارگون: شاه پیشین ریورزلند، پدر شاردِل

    شاردِل مارگون: ملکه کنونی ریورزلند

    اِتان مارگون: پسر ملکه

    مادونا مارگون: خواهر کوچک تر ملکه

    موناگ فابرِگام : مشاور برکنار شده ملکه، دوست و مشاور شاه پیشین

    کیموتو تِکُمو-(سیمون تِکمو): مردی از قاره کهن و سرزمین باسمُن که در گذشته فرمانده نیروی دریایی باسمُن بود و اکنون مشاور اعظم و مورد اعتماد ملکه و فرمانده کل نیروی دریایی ریورزلند است.

    لابِر مارگون: فرمانده سواره نظام ریورزلند، پسرعموی پدر شاردل، پدر فرزند ملکه

    فابیوز ریتارد: فرمانده پیاده نظام ریورزلند و همسر میزی نیکنتون

    مِیزی نیکِنتون فرمانده سواره نظام سبک، دست راست لابِر و همسر فابیوز و دوست دوران کودکی شاردِل

    گلوری سادُن : مشاور تحت آموزش توسط کیموتو(سیمون) و همسر سیمون

    تِکاما: پادشاه خونریز و مستبد باسمن

     تایوِن فابرِگام برادر موناگ : عضو شورای فرماندهی امپراطوری ریورزلند

    تئودور ریتارد- پدر فابیوز  : عضو شورای فرماندهی امپراطوری ریورزلند

    مایکل نیکنتون- پدر مِیزی  : عضو شورای فرماندهی امپراطوری ریورزلند

    جورجیو سادُن عموی گلوریخزانه دار دربار

    عموی کوچک شاه باراد و پدر لابر:  فرمانده کل نیروی دریایی در زمان شاه باراد

    لرد کلوین:  یکی از مشاوران مالی ملکه و عضو شورای فرماندهی امپراطوری ریورزلند-رابط سفیران سه اقلیم دیگر

     آمون گوتوارد:  پزشک دربار

    ماما مرتا: دایه مادونا و شاردل

    ادوارد و اندرو بیربون: یتیم های 10 و 6 ساله لرد بیربون

    مارکو: پسر کوچکی بود که در نبرد برن تمام خانواده اش را از دست داده بود و توسط میزی و فابیوز سرپرستی میشود.

    بنجامین: محافظ شخصی مادونا 

    بازبی کوآرا: یکی از 5 سرکرده گروه مردان بی سرزمین-اهل فیلون

    مردان بی سرزمین:   اعضای این گروه -2000 نفر-هر کدام از شهر، کشور و قاره های متفاوت در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند. این مردان از دل مردم فقیر به پا خواسته بودند و خواسته شان تشکیل سرزمینی بود که در آن هیچ اشراف زاده ای راه نیابد و هیچ غنی ای بر فقیر جور نورزد. رویای آنها تاسیس سرزمین پاپتی های بود.

    --------------------

    جادو  

    جادوی مردان بی سرزمین

    --------------------

    جمله معرف امپراطوری

     یه مارگون همیشه سر عهدش میمونه حتی اگه کسی که باهاش عهد کرده دیگه زنده نباشه... 

    --------------------

    مکان ها

    باراد لند: نام پایتخت ریورزلند پس از فرمانروایی ملکه

    کاخِ نیزان: کاخ ملکه در پایتخت

    بِرَن: نام شهر کوچک مرزی ریورزلند که به اشغال اکسیوس ها در آمده و مردم شهر و روستاهایش مورد یورش و تجاوز دشمن قرار گرفته اند.

    تنگه لامونی : تنگه ای در خاک ریورزلند ،در جنوب ماستران که از سمتی با کوه آنوپولیا-هم مرز با دزرت لند- و از سمت دیگه با باتلاق لامونی احاطه شده است

    آراز: بندرگاه هم مرز با دریاچه قو و بندر لیتور در سیلور پاین

    غار مالای: غاری در 10 کیلومتری باراد لند

    باسمُن: نام سرزمینی در قاره کهن که فرمانروایی خونریز و مستبد دارد 

    ماین فاست مجموعه ای  از چند ساختمان در قسمت قدیمی بارادلند بود که مرکز فرماندهی استادان محسوب می شد. آنجا جایی بود که استادان گردهمایی تشکیل می دادند ، مطالعه می کردند و اعضای جدید را آموزش می دادند .

    اورشایم:شهر کوچی که شاردل برای سکونت مردان بی سرزمین در نزدیکی بارادلند درکنار غار مالای بنا کرد. اورشایم در زبان قدیم ریورزلندی به معنای وعده داده شده بود. شاردل می خواست تا با این نامگذاری یادآوری کند که یک مارگون همیشه به عهدش وفادار خواهد ماند. 

    -----------------------

  • ۱۲:۵۷   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    دوستان عزیز لطفا قسمتی که نوشتم رو مطالعه کنید و اگه پیشنهادی برای اصلاحات دارید بهم بگید. متشکرم
  • ۱۶:۴۶   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    دوستان عزیز لطفا قسمتی که نوشتم رو مطالعه کنید و اگه پیشنهادی برای اصلاحات دارید بهم بگید. متشکرم
    زیباکده

    فرک من خوندم قشنگ بود. ایراد خاصی توش ندیدم. زمینه سازی های خوبی برای اتفاقات غیرقابل پیش بینی داشت که خوشم اومد 17

  • leftPublish
  • ۱۶:۴۶   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها
    فرک جون لطفا عجله کن، اگر تا بعد از ظهر بنویسی شاید منم یک قسمت جنگی بعد از تو امروز بنویسم.
    زیباکده

    باشه مهرنوش پس من صبر میکنم یکی دیگه تو بنویسی و بعد من مینویسم. حالا نمیدونم میخوای برسی تو این قسمت به همینجا که من هستم، یا دیگه جنگ رو شروع کنی ...

  • ۱۷:۱۹   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    دوستان عزیز لطفا قسمتی که نوشتم رو مطالعه کنید و اگه پیشنهادی برای اصلاحات دارید بهم بگید. متشکرم
    زیباکده

    فرک جون منم خوندم، آفرین به نظر من هم مشکلی نداشت. 18

  • ۱۷:۲۲   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها
    من الان سعی کردم که قسمت خودم رو بنویسم.
    یکمی با آقا بهزاد صحبت کردم و الان به این نتیجه رسیدم که همه ی ما علاقه ی بخصوصی به اقلیم هامون پیدا کردیم که بعضی وقتها هم رنگ وسواس به خودش گرفته و همین نوشتن قسمت ها جنگی رو خیلی سخت کرده
    لطفا همه بخصوص آقا بهزاد و فرک جون کمک کنند که نتیجه ی جنگ های این سیزن رو یکمی روشنتر کنیم چون اینجوری فکر می کنم اجرای توافقات قبلی امکانپذیر نیست.
    برای اینکه تاخیر افتاده در نوشتن این سیزن، لطفا فوری در این بحث مشارکت کنید، ممنون.
  • ۱۹:۳۲   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها
    من الان سعی کردم که قسمت خودم رو بنویسم.
    یکمی با آقا بهزاد صحبت کردم و الان به این نتیجه رسیدم که همه ی ما علاقه ی بخصوصی به اقلیم هامون پیدا کردیم که بعضی وقتها هم رنگ وسواس به خودش گرفته و همین نوشتن قسمت ها جنگی رو خیلی سخت کرده
    لطفا همه بخصوص آقا بهزاد و فرک جون کمک کنند که نتیجه ی جنگ های این سیزن رو یکمی روشنتر کنیم چون اینجوری فکر می کنم اجرای توافقات قبلی امکانپذیر نیست.
    برای اینکه تاخیر افتاده در نوشتن این سیزن، لطفا فوری در این بحث مشارکت کنید، ممنون.
    زیباکده

    مهرنوش عزیز متوجه صحبتت نشدم، دقیقا الان فکر می کنی چه قسمتی مبهمه و باید سرش توافق بشه.

    لطفا موضوع یا موضوعاتی که باید سرش توافق بشه رو بنویس، گزینه های ممکن رو در حد سه گزینه حداکثربذار و رای خودت رو هم بگو. بعدش بقیه هم میایم رای میدیم.

  • ۱۹:۴۴   ۱۳۹۷/۳/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    بچه ها مرسی که می گید داستانم مشکلی خاصی نداره. اما واقعا اینطور فکر می کنید؟

    باید بگم من برای هرقسمت شما وقت میذارم و تمام اشکالاتی که میشه برطرف کرد رو بهتون میگم و معمولا اکثر پیشنهاداتم رو میپذیرید و اصلاح می کنید. اما اگه الان بگید مشکل خاصی یافت نشد در حالیکه مشکلاتی رو در داستانم می بینید من واقعا دچار این فکر میشم که شاید لازم نباشه من هم اینقدر وقت صرف قسمتهای بقیه بکنم.

    من حرفم رو در حاشیه یا با کنایه نمی گم و اینجوری گفتم چون میدونم هر سه نفرتون میدونید منظور من اشاره به فصل قبل و یکی از قسمتهایی هست که اومدید و برام دست زدید و وقت انتقاد آخر فصل ایراد گرفتید و گفتید بی محتوا و ..... من برای قسمتهای شما وقت میذارم توقع دارم که شما هم برای من این وقت رو بذارید. میخوام دوباره اعلام کنم سری قبل من مطمئن بودم برنده نمیشم و امتیازم از همه کمتر میشه و کاملا هم منصفانه بود اما سر اون قسمت خیلی از دستتون ناراحت و عصبانی شدم.

    دیگه همین مرسی-امیدوارم در رک گویی افراط نکرده باشم که باعث دلخوری شما بشم. فقط یهویی یاد اون قسمت کذایی افتادم 

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۲/۳/۱۳۹۷   ۱۹:۵۴
  • leftPublish
  • ۰۰:۱۱   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها
    من الان سعی کردم که قسمت خودم رو بنویسم.
    یکمی با آقا بهزاد صحبت کردم و الان به این نتیجه رسیدم که همه ی ما علاقه ی بخصوصی به اقلیم هامون پیدا کردیم که بعضی وقتها هم رنگ وسواس به خودش گرفته و همین نوشتن قسمت ها جنگی رو خیلی سخت کرده
    لطفا همه بخصوص آقا بهزاد و فرک جون کمک کنند که نتیجه ی جنگ های این سیزن رو یکمی روشنتر کنیم چون اینجوری فکر می کنم اجرای توافقات قبلی امکانپذیر نیست.
    برای اینکه تاخیر افتاده در نوشتن این سیزن، لطفا فوری در این بحث مشارکت کنید، ممنون.
    زیباکده

    سلام، اگه لازم شد بگید که برگردیم به کل اتفاقاتی که توی این 2 و نیم فصل افتاده و چیزهایی که هر کسی برای اقلیمش اتفاق افتاده و چیزهایی که برای اینکه اقلیمش یهو از همه بهتر نشه کنار گذاشته و از دست دادن چیزهای مهم و. .. رو بررسی کنیم. 

    اما فعلا من موضع کلیم همونیه که فکر میکنم قبلا سرش توافق کردیم. 

    یعنی مجموع اتفاقات تا لحظه ای که کشورها صلح میکنن باید طوری پیش بره که بدون کمک هیچ اقلیمی به اقلیم دیگه در لحظه صلح، هیچ اقلیمی دست بالا رو نداشته باشه. 

    مثال میزنم که روشن بشه، اگه مثلا اکسیموس در طول جنگ 30 هزار کشته میده و قراره دزرتلند هم دقیقا 30 هزار کشته بده، چون اکسیموس تا لحظه صلح این 30 هزار کشته ش رو جایگزین میکنه، عملا موقع صلح قوی تره. اما نباید اینطور باشه. 

    مثال برای راه حل، اکسیموس به جای اینکه توی اولین قلعه ما گیر بیفته، وارد خاک ما بشه، اما به جاش ما الان با ارتشمون یه کتیبه رو به زور بگیریم ببریم. 

    یا مثلا مجیک جادوگر ما که طبق یک داستان قدیمی قرار بود خیلی قوی تر باشه اما بخاطر درخواست مهرنوش ازش گذشتم بهش برگرده و توی قلعه دفاعی، به شکلی که اگه لازم شد میگم، تعداد سرباز ها رو مساوی کنه. ایده اصلی جادوگر خیلی جالب تر و قوی تر بود. 

    به هر حال موضع من همونیه که توافق کردیم، یعنی

    1- توازن کلی در ارتش ها در زمان شکل گیری صلح(قبل از همبستگی برای باسمن و مثلا لطف کشورها به هم)

    2- توازن کلی در اتفاقات. یعنی شما خاک از دست دادید و آوارگی داشتید، ما 1 سال معدن دست شما داشتیم و بخشی از شهرهامون رو تاراج کردید و یه جادوگرمون کشته شده.

    اگه اوکی نیست، مثلا شما بیاید تو خاک ما، ما یه کتیبه می دزدیم و بعدا شما رو برمیگردونیم لب مرز. 

    اینا مثال معادل سازی بود. منظور توافق اصلی اینکه توازن قدرت ها و اتفاقات در زمان انجام صلح بین کشورهای درگیر درست باشه. حالا همبستگی سر باسمن ها داستان دیگه ست.

    شما فصل قبل 20 هزار کشته دادید با مجیک حلش کردید. حالا ما همونقدر کشته بدیم 30 هزارتا عقبیم که میتونیم با مجیک اورجینال جادوگر حلش کنیم و شما توی کشور ما پیش روی کنید و بجاش ما یه کتیبه بدزدیم اگه میخوای دقیقا عین هم باشه. بعد ما شما رو برمیگردونیم تو مرز خودتون.

    یا هر داستانی که جذاب و واقعی باشه و  به توازن قوا در لحظه صلح صدمه نزنه.

    پایان 2 فصل درگیری و جنگ ما طبق توافق بی ارتباط به فصل چهار باید توازن معناداری در داشته های هر دو طرف داشته باشه که راه حل های زیادی داره. 

    این نظر من. 

  • ۰۰:۱۵   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    بچه ها مرسی که می گید داستانم مشکلی خاصی نداره. اما واقعا اینطور فکر می کنید؟

    باید بگم من برای هرقسمت شما وقت میذارم و تمام اشکالاتی که میشه برطرف کرد رو بهتون میگم و معمولا اکثر پیشنهاداتم رو میپذیرید و اصلاح می کنید. اما اگه الان بگید مشکل خاصی یافت نشد در حالیکه مشکلاتی رو در داستانم می بینید من واقعا دچار این فکر میشم که شاید لازم نباشه من هم اینقدر وقت صرف قسمتهای بقیه بکنم.

    من حرفم رو در حاشیه یا با کنایه نمی گم و اینجوری گفتم چون میدونم هر سه نفرتون میدونید منظور من اشاره به فصل قبل و یکی از قسمتهایی هست که اومدید و برام دست زدید و وقت انتقاد آخر فصل ایراد گرفتید و گفتید بی محتوا و ..... من برای قسمتهای شما وقت میذارم توقع دارم که شما هم برای من این وقت رو بذارید. میخوام دوباره اعلام کنم سری قبل من مطمئن بودم برنده نمیشم و امتیازم از همه کمتر میشه و کاملا هم منصفانه بود اما سر اون قسمت خیلی از دستتون ناراحت و عصبانی شدم.

    دیگه همین مرسی-امیدوارم در رک گویی افراط نکرده باشم که باعث دلخوری شما بشم. فقط یهویی یاد اون قسمت کذایی افتادم 

    زیباکده

    فرک من شخصا وقتی میگم مشکلی نداره، یعنی چشمم ایراد تایپی، دستوری یا منطقی ندید. 

    اینکه میشد ازین جذاب تر باشه یا نه، بحث دیگه ست. اینکه آخر فصل مثلا این قسمت پیگیری نشده باشه، بعدا معلوم میشه. 

    من الان نگفتم عالی بود، چون قسمتی بود که داشت بستر رو فراهم می‌کرد. منو میخکوب نکرد. اما ایراد توش ندیدم. 

    هر چند اعتراف میکنم واقعا تو برای کمک به دیگران خیلی وقت میذاری، من شاید نتونم و یهو بعدا چیزی به ذهنم برسه. اما این وقت گذاشتنت برای دیگران توی کلیت رای من و تاثیر تو توی زیبا شدن کل داستان قابل چشم پوشی نیست. 

  • ۱۰:۱۰   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    سلام من سوال مهرنوش و جواب بهزادو خیلی روشن نفهمیدم یعنی کلیتشو فهمیدم ولی الان دقیقا نمیدونم به چی باید رای بدم
    راستی من این ایده دزدیدن کتیبه رو موافقم باهاش یعنی کلا یه کم هیجان اضافه بشه به این ماجرای کتیبه ها
    منم میخواستم بفرستم چند نفرو دنبالش ولی انقدر داستان دارم واسه نوشتن دیدم یه ماجرا دیگه بخوام اضافه کنم بقیه ماجراها آبکی میشه
  • ۱۰:۵۷   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    سلام من سوال مهرنوش و جواب بهزادو خیلی روشن نفهمیدم یعنی کلیتشو فهمیدم ولی الان دقیقا نمیدونم به چی باید رای بدم
    راستی من این ایده دزدیدن کتیبه رو موافقم باهاش یعنی کلا یه کم هیجان اضافه بشه به این ماجرای کتیبه ها
    منم میخواستم بفرستم چند نفرو دنبالش ولی انقدر داستان دارم واسه نوشتن دیدم یه ماجرا دیگه بخوام اضافه کنم بقیه ماجراها آبکی میشه
    زیباکده

    ببین کلیت موضوع اختلاف اینه : مهرنوش میگه که ما باید به اندازه ای که کشته دادیم تو فصل قبل، شما هم توی این فصل کشته بدید. و اینکه شما اومدید توی کشور ما و مردم ما رو آوارده کردید و ... به اینکه ما یه جادوگر شما رو کشتیم و یک سال معدن دست ما بود و اون چپاول کوچیک بالای کشور و اینجور چیزا در بشه.

    اما من میگم این در ظاهر برابره، اما در عمل توافق ما رو که قرار بود در زمان صلح دو کشور قدرت متوازن و شرایط متوازن داشته باشن رو تامین نمیکنه.

    دلیل من اینه که ما قرار بود خیلی از مجیک استفاده نکنیم، به هم دلیل هم من مجیک جادوگرم رو اگه دقت کرده باشید با یه شروع طوفانی معرفی کردم، اما بعد از درخواست مهرنوش ضعیفش کردم. چون قرار بود قدرتی داشته باشه که توی خیلی از داستانها و حتی بازی های استراتژیک قدیمی هم هست (حالا بسته به سبک بازی یه جادوگر، یه زن حیله گر، یا یه ماشین ربات مانند مدرن با ارسال سیگنال های خاص!) یه کاری از دستش برمیاد که فعلا لو نمیدم. اما مهرنوش توی خصوصی که صحبت میکردیم گفت این توازن رو به هم میزنه و من بیخیال اون قدرتش شدم و این شد که میبینید.

    اما عملا کتیبه ها از اوایل زمانی که ما تو فصل قبل شروع به حمله کردیم، با قدرت شروع به فعالیت کردن و مشکلِ تعداد کشته هایی که توی فصل قبل اکسیموس متحمل شد رو تا همین الان که اوایل فصل سه هست کامل جبران کرده و تا حدی با کتیبه چوب حتی جلو هم افتادم، مشکل کشاورزی رو هم که میخوان حل کنن و ...

    من میگم اگه قراره همه مشکلات با مجیک حل بشه، خوب منم مجیکم رو به همون قدرتی که باید برسونم و در پایان این فصل منم به روش خودم تعداد سربازام رو به تعداد سربازهای اکسیموس برسونم و در عوض ما اولین قلعه رو از دست بدیم و بعدش اکسیموس ها رو از کشورمون با این مجیک بیرون کنیم.(فعلا لوش نمیدم)

    یا هر چیز دیگه ای که باعث بشه همونطور که توافق کردیم، اقلیم ها(دزرتلند و ریورزلند) و (اکسیموس + مستعمره که میشه کشور خودشون دیگه و آرگون)، به دلیل توازن قوا و اینکه زورشون به هم نمیرسه صلح کنن. بعدا قرار بود سر باسمن ها احیانا با هم دوست هم بشیم. اما اینکه دلیل صلحمون این باشه که با وجود اینکه چون اونا کتیبه دارن و ما همونقدر کشته دادیم ارتششون تقریبا دو برابر ما باشه ولی کوتاه بیان و بخاطر باسمن ها صلح کنیم توافق ما نبوده.

    توافق ما روشن بوده، زمان صلح توازن قوا و اتفاقات و زور کسی به اون یکی نرسه.

    حالا برای رسیدن به این منظور میشه خیلی کارا کرد، از دزدیدن کتیبه، یا رییس معبد پلیسوس بیاد اون قدرت مظاعف رو هم به این جادوگر و دوتای دیگه که تو راه هستن بده. یا کلی راه و روش دیگه. اما توافقمون سر جاش بمونه.

  • ۱۰:۵۸   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    حالا ما اگه ارتشمون رو هم زور نگه داریم، به جاش باید یه تجاوز به خاک و یا چیز مشابهی رو تحمل کنیم که ایرادی نداره. اگه قراره تعداد کشته ها یکی باشه دقیقا و تسویه بشه، همینطور دومینویی میشه بقیه اتفاقات رو هم تسویه کرد. من مشکلی ندارم. اما زمان صلح باید ارتش ها و کشورها در شرایط توازن قوا باشن.
  • ۱۱:۵۲   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    نوشان : 
    سلام من سوال مهرنوش و جواب بهزادو خیلی روشن نفهمیدم یعنی کلیتشو فهمیدم ولی الان دقیقا نمیدونم به چی باید رای بدم
    راستی من این ایده دزدیدن کتیبه رو موافقم باهاش یعنی کلا یه کم هیجان اضافه بشه به این ماجرای کتیبه ها
    منم میخواستم بفرستم چند نفرو دنبالش ولی انقدر داستان دارم واسه نوشتن دیدم یه ماجرا دیگه بخوام اضافه کنم بقیه ماجراها آبکی میشه
    زیباکده

    ببین کلیت موضوع اختلاف اینه : مهرنوش میگه که ما باید به اندازه ای که کشته دادیم تو فصل قبل، شما هم توی این فصل کشته بدید. و اینکه شما اومدید توی کشور ما و مردم ما رو آوارده کردید و ... به اینکه ما یه جادوگر شما رو کشتیم و یک سال معدن دست ما بود و اون چپاول کوچیک بالای کشور و اینجور چیزا در بشه.

    اما من میگم این در ظاهر برابره، اما در عمل توافق ما رو که قرار بود در زمان صلح دو کشور قدرت متوازن و شرایط متوازن داشته باشن رو تامین نمیکنه.

    دلیل من اینه که ما قرار بود خیلی از مجیک استفاده نکنیم، به هم دلیل هم من مجیک جادوگرم رو اگه دقت کرده باشید با یه شروع طوفانی معرفی کردم، اما بعد از درخواست مهرنوش ضعیفش کردم. چون قرار بود قدرتی داشته باشه که توی خیلی از داستانها و حتی بازی های استراتژیک قدیمی هم هست (حالا بسته به سبک بازی یه جادوگر، یه زن حیله گر، یا یه ماشین ربات مانند مدرن با ارسال سیگنال های خاص!) یه کاری از دستش برمیاد که فعلا لو نمیدم. اما مهرنوش توی خصوصی که صحبت میکردیم گفت این توازن رو به هم میزنه و من بیخیال اون قدرتش شدم و این شد که میبینید.

    اما عملا کتیبه ها از اوایل زمانی که ما تو فصل قبل شروع به حمله کردیم، با قدرت شروع به فعالیت کردن و مشکلِ تعداد کشته هایی که توی فصل قبل اکسیموس متحمل شد رو تا همین الان که اوایل فصل سه هست کامل جبران کرده و تا حدی با کتیبه چوب حتی جلو هم افتادم، مشکل کشاورزی رو هم که میخوان حل کنن و ...

    من میگم اگه قراره همه مشکلات با مجیک حل بشه، خوب منم مجیکم رو به همون قدرتی که باید برسونم و در پایان این فصل منم به روش خودم تعداد سربازام رو به تعداد سربازهای اکسیموس برسونم و در عوض ما اولین قلعه رو از دست بدیم و بعدش اکسیموس ها رو از کشورمون با این مجیک بیرون کنیم.(فعلا لوش نمیدم)

    یا هر چیز دیگه ای که باعث بشه همونطور که توافق کردیم، اقلیم ها(دزرتلند و ریورزلند) و (اکسیموس مستعمره که میشه کشور خودشون دیگه و آرگون)، به دلیل توازن قوا و اینکه زورشون به هم نمیرسه صلح کنن. بعدا قرار بود سر باسمن ها احیانا با هم دوست هم بشیم. اما اینکه دلیل صلحمون این باشه که با وجود اینکه چون اونا کتیبه دارن و ما همونقدر کشته دادیم ارتششون تقریبا دو برابر ما باشه ولی کوتاه بیان و بخاطر باسمن ها صلح کنیم توافق ما نبوده.

    توافق ما روشن بوده، زمان صلح توازن قوا و اتفاقات و زور کسی به اون یکی نرسه.

    حالا برای رسیدن به این منظور میشه خیلی کارا کرد، از دزدیدن کتیبه، یا رییس معبد پلیسوس بیاد اون قدرت مظاعف رو هم به این جادوگر و دوتای دیگه که تو راه هستن بده. یا کلی راه و روش دیگه. اما توافقمون سر جاش بمونه.

    زیباکده

     این کتیبه مهرنوش اینا سرعت بزرگ شدن بچه ها و زاد و ولد و که زیاد نمیکنه بلکه سرعت تربیت سربازها رو زیاد میکنه یعنی به نسبت اینکه سرباز زیاد میشه قاعدتا باید افراد غیر نظامی کم بشن و این خودش میتونه یه جورایی ضعف ایجاد کنه

    هیچ وقت تو واقعیتم نمیشه تعداد کشته هارو هم برابر فرض کرد ( همین الان مثلا ژاپن و چین باهم بجنگن ممکنه ژاپن کلی صلاح خفن داشته باشه چین نداشته باشه بعد چین 1 میلیون کشته بده ژاپن 100 هزار نفر اما در آخر چین پیروز جنگ باشه چون این چینی ها زیادن بریزن عین مورو ملخ به صورت غیر قابل کنترل ژاپن و بترکونن) منظورم اینه خیلی با عدد و رقم نمیشه بازی کرد. چیزی که مسلمه اینه که اکسیموس قوی تر شده چون هم نیرو کمکی داشته و هم کتیبه دو تا نقطه تاریک داره یکی از نظر روانی مردمش صدمه دیدن که احتیاج به پیروزی بزرگ داره دوم اینکه مشکلات مالی داخلی داره که خودش داره حل میکنه حالا با جمع این دو تا وجه کشور اکسیموس ( وجه قدرت و وجه ضعف) به طور کلی بدون قدرت جادوگر دزرت لند میشه گفت اکسیموس دست بالا رو میگیره بنابراین اگر بخواین صلح کنید اول یه پیروزی خفن باید به اکسیموسها بدید بعد جادوگر با قدرت بیاد و صلح بشه 

    ولی واقعا من خیلی لازم نمیدونم که تعداد کشته ها هم برابر باشه قدرتها باید برابر باشه

    من فک میکنم اگر قبل حمله باسمن ها صلح کنید منطقی تره چون اینجوری میتونید یه تجدید قوا هم بکنید

    من موافق اینم هستم که قدرت جادوگرت بیشتر بشه این جوری خیلی لوسه ولی نه که خیلی دست بالا بشی اتفاقا اینکه تو فصل قبل کم بود خوب بود چون تعادل ایجاد شد

    کتیبه ها رو هم هیجان دار کنیم چند نفر سعی کنند بدزدنش، بعد نشه ، اتفاقهای بیوفته ، از این داستانها ( قبلا هم گفته بودم مخالفت شده بود باهاش)

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۲۳/۳/۱۳۹۷   ۱۱:۵۴
  • ۱۲:۰۱   ۱۳۹۷/۳/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 

     این کتیبه مهرنوش اینا سرعت بزرگ شدن بچه ها و زاد و ولد و که زیاد نمیکنه بلکه سرعت تربیت سربازها رو زیاد میکنه یعنی به نسبت اینکه سرباز زیاد میشه قاعدتا باید افراد غیر نظامی کم بشن و این خودش میتونه یه جورایی ضعف ایجاد کنه

    هیچ وقت تو واقعیتم نمیشه تعداد کشته هارو هم برابر فرض کرد ( همین الان مثلا ژاپن و چین باهم بجنگن ممکنه ژاپن کلی صلاح خفن داشته باشه چین نداشته باشه بعد چین 1 میلیون کشته بده ژاپن 100 هزار نفر اما در آخر چین پیروز جنگ باشه چون این چینی ها زیادن بریزن عین مورو ملخ به صورت غیر قابل کنترل ژاپن و بترکونن) منظورم اینه خیلی با عدد و رقم نمیشه بازی کرد. چیزی که مسلمه اینه که اکسیموس قوی تر شده چون هم نیرو کمکی داشته و هم کتیبه دو تا نقطه تاریک داره یکی از نظر روانی مردمش صدمه دیدن که احتیاج به پیروزی بزرگ داره دوم اینکه مشکلات مالی داخلی داره که خودش داره حل میکنه حالا با جمع این دو تا وجه کشور اکسیموس ( وجه قدرت و وجه ضعف) به طور کلی بدون قدرت جادوگر دزرت لند میشه گفت اکسیموس دست بالا رو میگیره بنابراین اگر بخواین صلح کنید اول یه پیروزی خفن باید به اکسیموسها بدید بعد جادوگر با قدرت بیاد و صلح بشه 

    ولی واقعا من خیلی لازم نمیدونم که تعداد کشته ها هم برابر باشه قدرتها باید برابر باشه

    من فک میکنم اگر قبل حمله باسمن ها صلح کنید منطقی تره چون اینجوری میتونید یه تجدید قوا هم بکنید

    من موافق اینم هستم که قدرت جادوگرت بیشتر بشه این جوری خیلی لوسه ولی نه که خیلی دست بالا بشی اتفاقا اینکه تو فصل قبل کم بود خوب بود چون تعادل ایجاد شد

    کتیبه ها رو هم هیجان دار کنیم چند نفر سعی کنند بدزدنش، بعد نشه ، اتفاقهای بیوفته ، از این داستانها ( قبلا هم گفته بودم مخالفت شده بود باهاش)

    زیباکده

    آره ما هم همین بحث های کلی رو کردیم. حالا باید به قول فرک بیاد و یه راگیری بذاره. اینکه در لحظه صلح، قدرت اکسیموس ها باید خیلی از ما بیشتر باشه، یا نه قدرت کشورها باید با توجه به اتفاقاتی که میفته برابر باشه.

    من نظرم اینه که باید هم نقاط تاریک هم اتفاقات برابر باشه. یعنی من نمیخوام نکته تاریکی نداشته باشم، بجاش ارتشم نصف بشه. ترجیح میدم برای کشور ما هم اتفاقات تاریکی بیفته اما آخرش با قدرت جادوگر کاری کنیم که زور ارتش ها هم برابر بشه(یا روشی دیگه مثل دزدین یک کتیبه همین اوایل یا ...)

    خلاصه برداشت من از توازن قدرت در زمان صلح و رای من اینه که، هر دو کشورها تراژدی های بزرگی رو پشت سر میذارن، اما وقتی میخوان صلح کنن، قدرت های برابری دارن. حالا برای این اتفاق میشه سناریو های مختلفی رو در نظر گرفت. این فعلا رای شفاهی من تا فرک با صندوقش بیاد.

  • ۰۶:۲۸   ۱۳۹۷/۳/۲۵
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    سلام عیدتون مبارک 171717

    یه سوالی ذهنمو درگیر کرده چرا انقد جمعیت نویسنده ها کم شده اولاش خیلیاشرکت داشتن ولی حالا فقط شما چهارتایید بعد قصد دخالت ندارم اما این داستان کی به سرانجام می رسه وبعدش می خواید چی کار کنید؟ اگه یه نفر بخواد به جمع نویسنده ها اظافه بشه (البته برای داستان بعد)نظرتون چیه اگه مشکل نداره می خوام همتون به این سوالام جواب بدید واگرهم مخالف بودیدیانمی خواستید جواب بدید می خوام صادق باشیدو بگید من  درک می کنم اینکه شاید خوشتون نیاد یه تازه وارد بیاد توجمعتون.

    ویرایش شده توسط دلداده در تاریخ ۲۵/۳/۱۳۹۷   ۰۹:۲۷
  • ۰۹:۴۵   ۱۳۹۷/۳/۲۷
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    دلداده17 : 

    سلام عیدتون مبارک 171717

    یه سوالی ذهنمو درگیر کرده چرا انقد جمعیت نویسنده ها کم شده اولاش خیلیاشرکت داشتن ولی حالا فقط شما چهارتایید بعد قصد دخالت ندارم اما این داستان کی به سرانجام می رسه وبعدش می خواید چی کار کنید؟ اگه یه نفر بخواد به جمع نویسنده ها اظافه بشه (البته برای داستان بعد)نظرتون چیه اگه مشکل نداره می خوام همتون به این سوالام جواب بدید واگرهم مخالف بودیدیانمی خواستید جواب بدید می خوام صادق باشیدو بگید من  درک می کنم اینکه شاید خوشتون نیاد یه تازه وارد بیاد توجمعتون.

    زیباکده

    سلام عید تو ام مبارک خیلی خوش اومدی به کافه راستش علت اینکه ما چهار نفر موندیم عدم استقبال باقی نویسنده ها بود البته احتمال اینکه تو داستان بعدی مون شرکت کنند زیاده شما هم میتونی شرکت کنی خوشحالم میشیم 8

    ما داستانمون چهار فصله الان فصل سه هستیم بعدش داستان بعدی رو مینویسیم. ما یه سری قوانین کوچیک داریم صفحه اول کافه نوشته شده. خوشحال میشیم اونها رو بخونی و تو داستان بعدیمون شرکت کنی

  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۷/۳/۲۷
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    دلداده17 : 

    سلام عیدتون مبارک 171717

    یه سوالی ذهنمو درگیر کرده چرا انقد جمعیت نویسنده ها کم شده اولاش خیلیاشرکت داشتن ولی حالا فقط شما چهارتایید بعد قصد دخالت ندارم اما این داستان کی به سرانجام می رسه وبعدش می خواید چی کار کنید؟ اگه یه نفر بخواد به جمع نویسنده ها اظافه بشه (البته برای داستان بعد)نظرتون چیه اگه مشکل نداره می خوام همتون به این سوالام جواب بدید واگرهم مخالف بودیدیانمی خواستید جواب بدید می خوام صادق باشیدو بگید من  درک می کنم اینکه شاید خوشتون نیاد یه تازه وارد بیاد توجمعتون.

    زیباکده

    دلداده جون منم از پیوستن یک نویسنده به جمعمون خیلی استقبال می کنم. توی این مدت تا پایان فصل بعد می تونی خواننده داستان باشی و تجربه کسب کنی ، توی بحث ها شرکت کنی و قوانین نوشتن داستان در زیباکده رو یاد بگیری. به موضوع داستان بعدی هم فکر کن و یک ایده خوب بده. خیلی خوشحالم که اومدی 53

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان