۰۴:۱۰ ۱۳۹۳/۵/۱۰
وقتى خداوند آدم را آفريد و بعد هم حوا را به وجود آورد. آدم عرض كرد: خداوندا، اين موجود زيبا چيست كه نزديكى او را دوست دارم و مىخواهم به رويش نگاه كنم؟ خداوند فرمود: اى آدم، اين كنيز من است، حوا نام دارد. آيا دوست دارى كه هميشه با تو باشد تا مونس تو بشود و برايت حرف بزند و تابع دستورهاى تو باشد؟ آدم عرض كرد: بلى، خداوندا، من به خاطر اين لطفت مادامى كه زنده هستم بر تو حمد و سپاس مىگويم. پس خداوند فرمود: او را از من خواستگارى كن. زيرا او كنيز من و براى تو هم از لحاظ شهوت خوب است و خداوند شهوت را در آدم آفريده در حالى كه قبلا همه چيز را به وى ياد داده بود. آدم عرض كرد: خداوندا، من حوا را از تو خواستگارى مىكنم براى اين كار چه بايد بكنم؟ خداوند عز و جل فرمود: رضاى من در اين است كه تو مسائل و احكام دينى را كه به تو آموختهام به وى بياموزى. آدم عرض كرد: خداوندا، اگر اين را مىخواهى من انجام مىدهم. و خداوند فرمود: بلى، همين را مىخواهم. پس شما دو تن را زن و شوهر كردم. آنها را به هم پيوند داد.