خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۱:۰۷   ۱۳۹۳/۶/۱۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    زیباکده
    mona mona : 

    اعتقاداتمان را چند می فروشیم؟







    مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.



    تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .



    می گفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه !



    آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...



    گذشت و به مقصد رسیدیم . 



    موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . 



    پرسیدم بابت چی ؟



    گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم 



    اما هنوز کمی مردد بودم . 



    وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . 



    با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . 



    فردا خدمت می رسیم



    تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . 



    من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ...



    این ماجرارا که شنیدم دیدم چقدر وضع ما مذهبی ها خطرناک است . شاید بد نباشد که به خودمان باز گردیم و ببینیم که روزی چند بار و به چه قیمتی تمام اعتقادات و مذهبمان را می فروشیم ؟!



     













    زیباکده
    چوب حراج گذاشتن روش !!!
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان