خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۵:۰۷   ۱۳۹۳/۹/۲۴
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    داستان جالب و بسیار خواندنی درخت مشکلات





    نجار یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند قبل از ورود نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد بعد با دو دستش شاخه های درخت را گرفت چهره اش بی درنگ تغییر کرد


     


    خوشحال و خندان وارد خانه شد همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند


     


    برای فرزندانش با صبوری خاصی قصه گفت وبعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند


     از آنجا می توانستند همان درخت جلوی درب خانه را ببینند


     دوستش دیگر نتوانست جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و کمی خجالت دلیل رفتار نجار را پرسید


     


    نجار گفت :


    آه این درخت مشکلات من است موقع کار مشکلات فراوانی پیش می آید اما این مشکلات مال من و کار من است و


     


    ربطی به همسر و فرزندانم نداردوقتی به خانه می رسم مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم روز بعد وقتی می خواهم سر کار بروم دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم جالب ترین نکته در این کار این است کهوقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلات روز قبل را بردارم خیلی از مشکلات دیگر آنجا نیستند و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند !!!

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان