خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۰۹:۵۹   ۱۳۹۴/۱۲/۶
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمـد. به ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کـردنـد و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان برای طلب باران، نماز (استسقا) بخواند.

    سـلـیمان به آن ها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقا به سوی بیابان حرکت می کنیم.

    فـردای آن روز مـردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوی بیابان حـرکـت کـردنـد. نـاگـهان سلیمان(ع) در راه مورچه ای را دید که پـاهـایـش را روی زمـیـن نهاده بود و دست هایش را به سوی آسمان بـلـنـد نموده و می گوید: خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تـو بـی نیاز نیستیم، ما را به خاطر گناهان انسان ها به هلاکت نرسان.

    سـلـیـمـان رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانه هایتان بازگردید، خـداونـد شـمـا را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد. در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت.

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان