خانه
330K

داستان های واقعی و عبرت انگیز

  • ۱۰:۰۸   ۱۳۹۴/۱۲/۶
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    ماجرای_سه_پرتقال 

    شعبده بازی وسط بازار مکاره ایستاد و سه پرتقال از جیب بیرون کشید و شروع کرد به اجرای تردستی با آن ها.

    مردم شگفت زده از نرمی و ظرافت حرکات او، گِردَش حلقه زدند.

    مردی که نزدیک نویسنده ایستاده بود گفت: “این چیزی است که زندگی کم و بیش به آن شبیه است.

    ما همواره دو پرتقال در دو دست داریم و پرتقالی دیگر در هوا.

    اما آن پرتقالی که در هوا است تمام قضیه را متفاوت می کند.

    با مهارت و تردستی پرتاب می شود، اما مسیر خودش را طی می کند.

    “ما نیز، مانند این تردست، رویایی را در جهان رها می کنیم، اما همیشه بر آن تسلط نداریم.

    در چنین وقت هایی، باید بدانی که چطور خود را به دست خدا بسپاری و بخواهی که رویا در زمان مناسب مسیرش را به درستی طی کند و وقتی کامل شد، دوباره به دستانت برگردد.”

    مکتوب – پائولو کوئیلو

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان