۱۹:۳۱ ۱۳۹۳/۷/۲۰
مینا پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عـــالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جـان مـاسوا را
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کـرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پــسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربــلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامـم شــه مـلک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید بـرسد به خاک پایت
چه پیامـها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جــان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پـیام آشنـائی بـنوازد و آشــنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا