۱۴:۱۴ ۱۳۹۳/۹/۱
مرمرییک ستاره ⋆|3490 |1935 پست
توی این شرایط تردید و بی کسی حس کردم بهاره میخواد نشون بده که دختر و پسر حتی کوچک ترین نشانه رو میخوان دلشون رو بهش ببازندو خودشون رو به سرنوشت بسپارند و منتظرن ببینن چی پیش میاد . اونا چیزی نداشتن برای باختن .
اشاره بهاره به کت پسرانه ای که از حراجی خریده شده بود و آشنایی با پسرو خواب پسر که ربطی کوچک داشت با جایی که دختر قبلا با دوست دیگرش به آن شهربازی رفته بودند و دست تقدیر دوباره داشت او را بادوست جدیدش هدایت میکرد به همان شهربازی و عبور از حراست سخت گیر شهر بازی که کت پسرانه به دادشون رسید.
پسر هم که انکار میکرد اما دلش میخواست رویای که دیده بود به حقیقت بپیوندد و با اینکه انکار می کرد اما با استقبال دختر از خدا خواسته خود را به سرنوشت سپرد.
سوالی که برام هست چرا بهاره 6 سکه رو از این دو جوان گرفت؟!
ویرایش شده توسط مرمری در تاریخ ۱/۹/۱۳۹۳ ۱۴:۱۴