با اذیت رفیقه...
2شب پیش اذیت میکرد منو، بهش گفتم بزار بابات بیاد بهش میگم چقدر شیطونی میکنی و... اصلاً که نترسید هیچ بدتر شیطونیم کرد و شب که باباش اومد هی بهم اشاره میده که یه چیزی میخواستی در مورد من به بابا بگی خب منتظرم بهش بگوووووووو

منم به رویه خودم نمی یاوردم که حرفاشو شنیدم یهو برمیگرده به باباش میگه مامان در مورد اذیت کردن من کارت داره(من چی بگم به این بچه) نمیدونستم بخندم یا گریه کنم با این زبونش
