جـــــــــــــکـــــــ جــــــــــالــــــــب

دهه پنجاه یعنی خاله بازی با چادرای مامان و خاله و عمه ...
يعني بيدار شدن با بوي نفت بخاري نفتي
یعنی صف خرید نفت
يعني بوي نون پنير و نارنگي تو کيف
يعني فوتبال گل کوچیک
يعني اپل مانتو
يعني توپ دولايه دنگي.
يعني صف کيلومتري نون
يعني دستاي مامان و آب سرد و کهنه بچه..
يعني بوي نم خاک بعد بارون تو کوچه خاکي.
يعني ويدئو قاچاق.
يعني آتاري.
يعني سيگار زر و فروردين.
يعني برنج کوپني
يعني فخرفروختن با کتوني ميخي
يعني قاق بودن تو بيخ ديواري.
يعني ته کلاس و تقسيم لواشک
يعني سياه چال
يعني کارت صدآفرين.
يعني حسرت يک دقيقه خواب بيشتر تو زمستون
يعني لاک قرمز و قند!
یعنی تلويزيون سياه و سفيد.
يعني بستني کيم دوقلو.
یعنی شیر یخزده و کتری آب جوش و بابا
يعني آدامس خروس نشان.
یعنی بوي آش و کشک تو يه روز باروني.
يعني کيسه و سفيدآب به کمک قره قوروت.
یعنی بوي ماهي دودي
یعنی کارت بازي با دمپايي.
يعني کپسول بوتان و پرسي.
یعنی چشم کبود و مامان دوستت دم در
یعنی يک اتاق و 5 تا بچه.
يعني نوار کاست.
یعنی داريوش.
یعنی شربازي پشت وانت همسايه.
یعنی آلبالو خشکه رو پشت بوم.
يعني بوي نفتالين لاي رختخواب.
یعنی انباري و بوي سرکه.
يعني تک درخت ته کوچه
يعني خريدن لبو و لواشک از سر کوچه ي مدرسه.
يعني سوختگي نارنجي رنگ بلوز کاموايي.
یعنی پوشيدن لباس داداش بزرگه.
يعني ساختن آدم برفي با لگن حموم.
یعنی بوي نم زيرزمين.
يعني نيمکت سه نفره.
يعني تيله بازي.
يعني اشکنه و خشيل.
يعني خرپليس
یعنی قاشق زني تو چهارشنبه سوري.
یعنی عاشق شدن از پس پرده ي حيا و شرم
يعني دادن نامه به دخترهمسايه.