۲۳:۰۹ ۱۳۹۴/۱/۲۷
روزی مردی رو به حکیمی کرد
و گفت: ای حکیم چرا همسرم یک گل رز را که یک روز زنده است
و روز دیگر میمیرد اینقدر دوست دارد
ولی من که هرروز برایش میمیرم و زنده میشوم دوست ندارد؟
حکیم لبخندی زد و گفت: خیلی قشنگ بود با وایبیر یا لاین برام بفرستش
*****************************