۰۲:۰۷ ۱۳۹۴/۴/۲۷
لره دکتر میشه
از اتاق عمل میاد بیرون.
پسر مریض میپرسه حال پدرم چطوره؟ میگه :پدرت دچار فراموشی شده،پاهاش فلج شده،نمیتونه حرف بزنه، شبها تو خواب داد میزنه
. پسر با ناامیدی تکیه میده به دیوار و میفته .
لره میگه شوخی کردم بابات مرد...😄😄😄😄😄😄😄😄😄