۱۷:۲۶ ۱۳۹۴/۵/۱۱
یه خانمی8تا بچه داشت
..7تاشون سفید و شبیه بهم،هشتمی سبزه وکمی متفاوت
.از روز تولد هشتمی شوهرش بهش شک کرده بود ولی برای اینکه بنیادخونوادش ازهم نپاشه چیزی نگفت..
.یه روز خانمش در حال مرگ گفت:میخوام یه اعترافی کنم..شوهرش گفت:میدونم،اون بچه سبزه...
خانمش گفت:نه اون7تا سفیيدا