۰۹:۲۸ ۱۳۹۴/۶/۱
پسر پیش مادرش رفت و گفت مادر ؛
من زن می خوام
مادرش گفت امروز میریم عروسی
چادر سرت کن و بیا قسمت بانوان
پسره چادر سرش کرد و رفت عروسی قسمت بانوان
و اونجا از یه دختری خوشش اومد ولی دختره صورتشو پوشنده
نزدیکش رفت و گفت من عباس هستم ازت خوشم اومد٬ با من ازدواج می کنی؟
جوابشو داد؛ابرومو نبر من صادق هستم برادرت