خانه
2.87M

جـــــــــــــکـــــــ جــــــــــالــــــــب

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۷/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    باز شوهر بی بهانه
    با ادایی کودکانه
    هیکل چون استوانه
    میکند غر غر به خانه
    یادم آید روز اول
    گردنش کج, دست و پا شل
    پیش بابا موش می شد
    سرخیش تا گوش می شد
    دختری افتاده بودم
    مهربان و ساده بودم
    نرم و نازک
    شاد و چابک
    چشمهایم همچو آهو
    عطر موهایم چو شب بو
    می شنیدم از لب او
    حرفهایی همچو جادو:
    من غلام خانه زادت جان دهم هر دم به یادت
    گر نیایی خانه ی من
    می گریزد روحم از تن
    بعد از آن گفتار زیبا
    خام گشتم من همانجا
    شد به پا جشن عروسی
    کیک و شام و دیده بوسی
    بعد از آن دیگر ندیدم
    هرگز آن اوقات بی غم
    قسمتم یک مرد جانی
    اندکی لوس و روانی
    بشنو از من جان خواهر
    هر که کرد این دوره شوهر
    خاک بر سر گشت و حیران
    شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2026 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان