۱۲:۱۸ ۱۳۹۱/۱۲/۸
یشیم که رویه ش رو تغییر داده می خواد با آرامش چتار رو کم کم مال خودش کنه . توپراک و چنار با هم رفتن خونشون(چنار پیش یشیم بود) . قرار شد شب با هم برن بیرون شام بخورن. همون موقع یشیم زنگ زد به چنار گفت می خوام واسه بچه پرستار انتخاب کنم تو هم بیا . خلاصه اینکه چنار رفت پیش یشیم و هر پرستاری که میومد به یه بهانه ردش میکرد و چنار رو تا عصر پیش خودش نگه داشت . توی این فاصله توپراک موهاشو بیگودی کرده بود داشت طبق معمول لباسای زشتش رو می پوشید که مادر شوهرش اومد بهش گفت یه کم بیشتر به خودت برس و لباسای خوشکل تر بپوش و حریفت که یشیم باشه خیلی حریف سختیه . توپراک هم رفت آرایشگاه آرایش و مدل موشو مناسب کرد و لباس خوشکل پوشید و چنار وقتی دیدش کلی تعجب کرد و با هم رفتن بیرون. راستی ریحان هم داشت میرفت پیش اون وکیله که تازه دوس پسرش شده که شوهرش تعقیبش کردو......تموم شد