خانه
2.84M

شعر و شیدایی

  • ۱۶:۵۳   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    تو که گندم، تو که حوا، تو که شیطان منی

    باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام
    باز هم یاد تـــــــو ماند و من و دیوانگی ام

    اشک در دامنم آویخت کـــــه دریا باشم
    مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم


    خواب دیدم کــه تو می آمدی و دل می رفت
    محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت:

    یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت
    با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت

    خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد
    باز دنبال جگر گوشه ی مــردم افتاد

    “آخــــــرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد
    یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد”

    تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
    من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است

    “آی تو، تو کـــــه فریب من و چشمان منی
    تو که گندم، تو که حوا، تو که شیطان منی

    تو که ویران من بی خبر از خود شده ای
    تو که دیوانه ی دیوانه تر از خود شده ای”

    در نگــــــــــــــاه تو که پیوند زد اندوه مرا
    چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا

    ای دلت پولک گلنـــــــــار؛ سپیدار قدت
    چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت؟

    چند روزی شده ام محرمت ایلاتی مــن
    آخرش سهم دلم شد غمت ایلاتی من

    دکتر محمد حسین بهرامیان
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان