خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۴:۴۰   ۱۳۹۴/۹/۹
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
    پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

    کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
    خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

    درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
    آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

    خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
    که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

    رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
    چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

    بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
    آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

    سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
    عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

    هوشنگ ابتهاج
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان