خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۲:۰۵   ۱۳۹۴/۹/۱۰
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    این بار به داد دل خود دیر رسیدم

    عاشق شدم و قطع شد از خویش امیدم

    گفتم که چه آمد به سرت ای دل من؟ گفت:!

    برخورد نگاه و پس از آن هیچ ندیدم

    رفته است جونیم به همان سادگی از دست

    یک عمر برایش چقدر نقشه کشیدم

    گفتم برود بر سرکاری که بیرازد

    هر چیز که می خواست بجز عشق خریدم

    هر بار که پرسید بگو عشق چه شکلی ست

    یک ریز از این شاخه به آن شاخه پریدم

    آن واهمه ها آه همان ها سرم آمد

    از بس که گریزان شدم از بس که دویدم

    هر وقت کسی گفت تو را دوست...به سرعت

    رد می شدم انگار نه انگار که شنیدم

    این آه همان عاشق زار است که می گفت

    یک روز الهی بچشی آنچه کشیدم
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان