خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۲:۱۱   ۱۳۹۴/۹/۱۰
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست

    چرا شعری نمی گویی، برای حال تبدارم؟
    چه میخواهی تو از جانم؟که دست از عشق بردارم؟

    به من احساس غم دادی چقدر از زندگی سیرم
    چه کردی با دل تنگم، که بی اندازه می بارم…

    نشستم باز هم امشب، میان عقل واحساسم
    که شاید منطقی باشد، کند از عشق بیزارم…!

    چه دنیای غم انگیزی…مرا یادت نمی ماند
    منم آنکه به چشم تو، شبیه نقش دیوارم

    فریبم دادی و حالا ، نمی بینی که دلخونم
    غریبی می کنی با من …به بیش از این،سزاوارم

    فراموشم کنی یا نه…به یادت بودم و هستم
    مخواه از من که بد باشم، که دست از عشق بردارم…

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان