۱۲:۲۴ ۱۳۹۴/۹/۱۰
میگفت که عاشق شده- انکار نمیکرد
با من که شبیه همه رفتار نمیکرد
آن گونه که او سنگ به روی سر من ریخت !
با رهگذری خسته که دیوار نمیکرد
از شدت این حادثه فریاد... ولی نه-
دیگر لب من رحم به سیگار نمیکرد
تا بودم و او بود و غزل بود- همیشه
میگفت که با غیر من افطار نمیکرد
من مجرم و او قاضی و یک حکم پریشان
آن گونه مرا کشت که یک دار نمیکرد
دور سرم ای خوب حصاری که کشیدی
با کاغذ خط خورده که پرگار نمیکرد
چشمان پر از غربت سردم – تو که دیدی
یک ثانیه با غیر تو دیدار نمیکرد
می دانم و این جمله برایم پر معناست :
عاشق که به معشوق خود آزار نمیکرد
پس میروم از صفحه ی احساس تو بیرون
مردی که بجز نام تو تکرار نمیکرد!
امید صباغ نو