خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۰۹:۳۵   ۱۳۹۴/۹/۱۲
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    نگاه آشنا
    ز چشمی که چون چشمه آرزو
    پر آشوب و افسونگر و دل رباست
    به سوی من اید نگاهی ز دور
    نگاهی که با جان من آشناست
    تو گویی که بر پشت برق نگاه
    نشانیده امواج شوق و امید
    که باز این دل مرده جانی گرفت
    سرایمه گردید و در خون تپید
    نگاهی سبک بال تر از نسیم
    روان بخش و جان پرور و دل فروز
    برآرد ز خکستر عشق من
    شراری که گرم است و روشن هنوز
    یکی نغمه جو شد هماغوش ناز
    در آن پرفسون چشم راز آشیان
    تو گویی نهفته ست در آن دو چشم
    نواهای خاموش سرگشتگان
    ز چشمی که نتوانم آن را شناخت
    به سویم فرستاده اید نگاه
    تو گویی که آن نغمه موسیقی ست
    که خاموش مانده ست از دیرگاه
    از آن دور این یار بیگانه کیست ؟
    که دزدیده در روی من بنگرد
    چو مهتاب پاییز غمگین و سرد
    که بر روی زرد چمن بنگرد
    به سوی من اید نگاهی ز دور
    ز چشمی که چون چشمه آرزوست
    قدم می نهم پیش اندیشنک
    خدایا چه می بینم ؟ این چشم اوست
    هوشنگ ابتهاج
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان