خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۰۹:۳۶   ۱۳۹۴/۹/۱۲
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48382 |46689 پست
    ارغوان
    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
    آسمان تو چه رنگ است امروز؟
    آفتابی ست هوا؟
    یا گرفته است هنوز ؟
    من در این گوشه که از دنیا بیرون است
    آفتابی به سرم نیست
    از بهاران خبرم نیست
    آنچه می بینم دیوار است
    آه این سخت سیاه
    آن چنان نزدیک است
    که چو بر می کشم از سینه نفس
    نفسم را بر می گرداند
    ره چنان بسته که پرواز نگه
    در همین یک قدمی می ماند
    کورسویی ز چراغی رنجور
    قصه پرداز شب ظلمانی ست
    نفسم می گیرد
    که هوا هم اینجا زندانی ست
    هر چه با من اینجاست
    رنگ رخ باخته است
    آفتابی هرگز
    گوشه چشمی هم
    بر فراموشی این دخمه نینداخته است
    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن

    گریه می انگیزد
    ارغوانم آنجاست
    ارغوانم تنهاست
    ارغوانم دارد می گرید
    چون دل من که چنین خون ‌آلود
    هر دم از دیده فرو می ریزد
    ارغوان
    این چه راز ی است که هر بار بهار
    با عزای دل ما می اید ؟
    که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
    وین چنین بر جگر سوختگان
    داغ بر داغ می افزاید ؟
    ارغوان پنجه خونین زمین
    دامن صبح بگیر
    وز سواران خرامنده خورشید بپرس
    کی بر این درد غم می گذرند ؟
    ارغوان خوشه خون
    بامدادان که کبوترها
    بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
    جان گل رنگ مرا
    بر سر دست بگیر
    به تماشاگه پرواز ببر
    آه بشتاب که هم پروازان
    نگران غم هم پروازند
    ارغوان بیرق گلگون بهار
    تو برافراشته باش
    شعر خونبار منی
    یاد رنگین رفیقانم را
    بر زبان داشتهباش
    تو بخوان نغمه ناخوانده من
    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان