۱۳:۰۰ ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
ماهِ من سَر شدی از شمس و قمر با لبخند
کاش هر شب بشود با تو سحر با لبخند
در دلم غصه و غم بار دگر مهمان بود
از دلم شد همه یکباره به در با لبخند
باز کردم هوسِ راه و گل و دشت و دمن
با تو افتاد به سر فکر سفر ، با لبخند
تو پریزاده ای یا جنسِ ملک یا حوری؟
کِی شود مثل تو دردانه بشر با لبخند!
چشمهای تو عجب ساحرهٔ زیباییست
میشوی نازترین معجزه گر با لبخند
وسطِ سرد ترین روزِ زمستان بودم
کردم از نیمه ی مرداد گذر با لبخند
تشنه ام، منتظرم باز که سیراب شوم
تشنه ات را به لب چشمه ببر با لبخند
باز میخندی و لبهات شده باغ انار
نوبرِ باغِ تو شد خوشمزه تر با لبخند
وقت چیدن تو فقط ناز کن و ناز بخند
میدهد باغِ تو صد بار ثمر با لبخند
شعر ِمن با لبِ خندان تو شیرینتر شد
ریختی در غزلم شهد و شکر با لبخند
امیر_بهنام