خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۶:۴۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    بازهم قلبی به پایم اوفتاد
    بازهم چشمی به رویم خیره شد
    بازهم در گیر و دار یک نبرد
    عشق من بر قلب سردی چیره شد
     
    بازهم از چشمه لبهای من
    تشنه ای سیراب شد،سیراب شد
    بازهم در بستر آغوش من
    رهوری درخواب شد،درخواب شد
     
    بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز
    خود نمی دانم چه می جویم در او
    عاشقی دیوانه میخواهم که زود
    بگذرد از جاه و مال و آبرو
     
    اوشراب بوسه میخواهد ز من
    من چه گویم قلب پرامید را
    او به فکر لذت و غافل که من
    طالبم آن لذت جاوید را
     
    من صفای عشق میخواهم از او
    تا فدا سازم وجود خویش را
    او تنی میخواهد از من آتشین
    تابسوزاند در او تشویش را
     
    او به من می گوید ا‌ی آغوش گرم
    مست نازم کن،که من دیوانه ام
    من به او می گویم ای آشنا
    بگذر از من،من ترا بیگانه ام
     
    آه از این دل،آه از این جام امید
    عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
    چنگ شد در دست هر بیگانه ای
    ای دریغا،کس به آوازش نخواند
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان