۱۶:۴۴ ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
وقتی ازچشم توافتادم
دل مستم شکست
عهد وپیمانی که روزی
بادلم بستم شکست
ناگهان دریا،تورادیدم
حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیارافتاد
ازدستم شکست
دردلم فریاد زد فرهاد و
کوهستان شنید
هی صدادرکوه هی من
عاشقت هستم شکست
بعد توآیینه های شعر
سنگم میزنند
دل به هرآیینه هرآیینه ای
بستم شکست
عشق زانوزد غرورگامهایم
خردشد
قامتم وقتی به اندوه تو
پیوستم شکست
وقتی ازچشم توافتادم
نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را
یک عمرنشکستم شکست