خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۱۶:۴۵   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …

    وقتی دیروز باران بارید
    “آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
    “آن مرد با نان آمد”
    یادم آمد که دیگر پدرم در باران
    با نانی در دست
    و لبخند بر لب
    نخواهد آمد

    دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی‌اش
    با زمین و تنهائیش
    با خورشید و نبودنش
    به یاد پدر سخت گریستم

    پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر داشت
    پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست
    پدرم وقتی رفت آسمان غمزده بود
    و زمین منتظر …..

    زندگی چرخش ایام و گذار من و توست
    و کسی گفت به من:
    آب را گل نکنید
    پدرم در خاک است

    زندگی می‌گذرد
    کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
    و زمین کوچک نیست
    دل ما تنگ و نفس سنگین است
    کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
    خاطر خاطره‌ها را نبریدش از یاد
    زندگی می‌گذرد...
    ( بیاد همه‌ی پدرای آرميده در خاك )
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان