خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۲۱:۰۰   ۱۳۹۴/۱۰/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    یخ کرده ام... اما نه از سوز زمستان!
    اما نه از شب پرسه های زیر باران

    یخ کرده ام... یخ کردنی در تب؛ تبی که
    جسمم نه دارد باورم می سوزد از آن

    یخ کرده ام! اما تو ای دست ِ نوازش
    روح ِ یخی را با چنین شولا مپوشان

    گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد
    یخ بسته ای پوشیده باشد یا که عریان

    یخ بسته ام چون قطب؛ آری این چنین است
    وقتی نمی تابی تو ای خورشید ِ پنهان

    یخ کرده ام! یخ کرده ام! ها... جان پناهم!
    مگذار فریادت کنم در کوهساران ...

    #محمدعلی_بهمنی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان