خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
    از عمق شعرهای پریشانم آمدی

    شوقت درون سینه ی من بود سالها
    آغوش بازکردی و در جانم آمدی

    بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
    در بی قراری شب بارانم آمدی

    پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
    مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی

    این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست
    انگار تا حوالی گلدانم آمدی

    نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود
    شاید کنار بستر عریانم آمدی

    انگار سالهاست کنارم نشسته ای
    هرچند سالهاست که می دانم آمدی


    اصغر_معاذی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان