۲۲:۵۶ ۱۳۹۴/۱۰/۱۸
ای که گفتی آدمی را از عدم آورده ام
وز برایش این جهان را از کرم آورده ام
من که میدانم از آن بالا تو می بینی خدا
خوب دقت کن تنی آماج غم آورده ام
بارها با چشم خود نامردمی ها دیده ام
گر چه بر ابرو ندیدی اینکه خم آورده
نیست جانی بر تنم تا در قسم یادش کنم
ای خدا نام خودت را در قسم آورده ام
خسته ام دیگر و مشتاقم مکافاتم کنی
زین سبب حرف دلم را در قلم آورده ام
حال من خوش نیست از بد مستی دنیا
دردسرها از شراب جام جم آورده ام
ای خدا مختومه کن پرونده ی عمر مرا
چون به درگاه تو خود را متهم آورده ام
گفته بودی خلقت عالم دلیلش عشق بود
ای پناه عاشقان، بنگر که کم آورده ام.