خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۳:۵۷   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28210 |24368 پست
    چنان غریبه نشستی, که مانده ام چه بگویم
    دوباره دست من است و گره که خورده به مویم

    به گوش من نرسیده در این فضای حیا, جز
    صدای آب دهانم که میرود به گلویم

    نمیرسد به گمانم ،اگرچه در فورانم
    به گوش اهل زمانه , گدازه های زبانم!

    نه همدمی که بگویم ،نگفته های دلم را
    نه عابری که بپرسد چرا چنین نگرانم ؟!

    مرا ندیده گرفتی, تورا ندیده بگیرم ؟!
    تورفته ای و من اینجا کنار عکس تو گیرم

    برای بودن باهم, نمانده چاره جز اینکه
    دعا کنی که بیایم ; دعا کنم که بمیرم !

    تمام زندگیم را , گرفته رنگ روبانت
    دوباره پیر تر از تو , کنار عکس جوانت

    حدیث حسرت عمرم, نگفته ترجمه شد با
    صدای هق هق شیشه, زمان لمس لبانت

    چه اشتیاق عجیبی به حل مسئله دارم
    حساب اینکه چه میزان من از تو فاصله دارم!

    دوباره نیمه شب است و صدای ناله ی شعرم
    به قول اهل محله , چقدر حوصله دارم !

    مجتبی_سپید
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان