خانه
2.86M

شعر و شیدایی

  • ۱۴:۰۸   ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
    آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم

    با آسمان مفاخره کردیم تاسحر
    او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم

    او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
    من برق چشم ملتهب ات را رقم زدم

    تا کور سوی اخترکان بشکند همه
    از نام تو به بام افق ها،علم زدم

    با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
    نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم

    هرنامه را به نام وبه عنوان هرکه بود
    تنهـا به شوق از تو نوشتن قلم زدم

    تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
    شک از تو وام کردم و درباورم زدم

    از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل
    همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

    #حسين_منزوى
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان