۰۱:۰۸ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
بیا ورق ورق کنیم این دفتر پریشان را
به دست باد سپاریم حدیث طوفا ن را
بیا گره بزنیم آب را به آیینه
زلال تر بسراییم نام باران را
بمان و خستگی ام را کمی مدارا کن
بهار سبز تو جان می دهد زمستان را
فقط عبارت چشم تو در غزل کافی است
که دست قصه سپاریم دین و ایمان را
تو از تبار کدامین قبیله ای زیبا!
که اتفاق تو معنا کند بهاران را؟
غزال دشت غزلهای ناب ناز آلود !
خمار چشم تو شیدا کند نیستان را
رضا قریشی نژاد