۰۱:۲۶ ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
از سکوتم می نويسم تا بدانی خسته ام،،،
بی هوايت کنج پستوهای غم يخ بسته ام،،،
بی تو بی تابی دراين برزخ به جانم خميه زد،،،
من هنوز اين بغض را از رفتنت نشکسته ام،،،
با خيالت روزها را بی صدا سر می کنم،،،
بی تو دارم بی کسی را تازه باور میکنم،،،
از کلامم هرکسی شيدايی ام را خوانده است،،،
ياد چشمانت مرا از هر نگاهی رانده است،،،
کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود،،،
کاش در تقدير ما دوری و دلتنگی نبود،،،