۰۱:۴۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
با من بمان
ميدانم تركم نخواهى كرد
اما دل نگرانم نكند باز دراين كوچه هاى سرد تنها بمانم
با من بمان
نكند باز خوابهاى پريشان ببينم
با من بمان
نكند باز غصه تنم را فرا گيرد و در ظلمت شب ارام گريه كنم
با من بمان
نكند باز اسير بى مهريها شوم
هميشه كنارم بمان مهربان من
با تو كوچه ها هم گرم است
با تو دلم شاد است
با تو ظلمت شب را به روشنى ميبينم
با تو گريه از سر شوق ميكنم
با تو با تو با تو
چقدر تنها بوده ام در اين سالهاى بى تو...
تو كجا بودى ؟
دلگيرم از دستت
چرا سالها پيش نيامدى
اكنون كه امدى بمان ديگر ...
متن از مسعود