خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۲۳   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست
    از دل افروز ترین روز جهان،
    خاطره ای با من هست.
    به شما ارزانی :

    سحری بود و هنوز،
    گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود .
    گل یاس،
    عشق در جان هوا ریخته بود .
    من به دیدار سحر می رفتم
    نفسم با نفس یاس درآمیخته بود .

    می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : های !
    بسرای ای دل شیدا، بسرای .
    این دل افروزترین روز جهان را بنگر !
    تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای

    آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
    روح درجسم جهان ریخته اند،
    شور و شوق تو برانگیخته اند،
    تو هم ای مرغک تنها، بسرای !

    همه درهای رهائی بسته ست،
    تا گشائی به نسیم سخنی، پنجرهای را، بسرای !
    بسرای ...

    من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم
    دو کبوتر در اوج، بال در بال گذر می کردند
    « ... یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش !
    با شکوفائی خورشید و ،
    گل افشانی لبخند تو، آراستمش !
    تار و پودش را از خوبی و مهر،
    خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :

    (( دوستت دارم )) را
    من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام !
    این گل سرخ من است !
    دامنی پر کن ازین گل که دهی هدیه به خلق،
    که بری خانه دشمن !
    که فشانی بر دوست !
    راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست

    #فریدون_مشیری
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان