خانه
2.85M

شعر و شیدایی

  • ۲۲:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19959 |39378 پست

    در زمستان سردِ چشمانت، با چه انگيزه اي قلم بزنم ؟
    چايي ات را پُر از شِکر کردم، تا برايت دوباره هم بزنم
    در دلم حسِّ محنت انگيزيست، بعد تو قهر کرده ام با شهر
    بعد تو با غمت چرا هر شب،"يوسف آباد" را قدم بزنم ؟
    شيشه ي عطرِخالي ات اينجاست،مثل روياي تو در آغوشم
    قول دادم که بي حضورِ خودت، به تنم عطرِ سرد کم بزنم !
    قول دادم به خود که بعد از تو، نيمه شب ها بدون ترسيدن -
    خاطرت را بدزدم و پُر گاز، سمتِ بي راهه ي "فشَم" بزنم
    فصل فصلِ نوشتن سوگ وُ حسّ وُ حالم شبيه عاشوراست
    بايد امشب به جاي هئيت ها در تهِ کوچه ها حَرم بزنم
    بايد امشب عميق گريه کنم، تا عزادار قابلي باشم
    بايد امشب بدون رويايت، تشنه بر سينه وُ سرم بزنم
    قول دادم که بعد تو شخصاً، وارثِ کُلِ غصه ها باشم
    سندش را به نام خود کرده ، روي آن مُهر درد وُ غم بزنم



    صنم نافع 🍁
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان