۲۲:۴۴ ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
هر چه گفتم از دلم ديدم کسی لب وا نکرد
لحظه ای را با دلم با همزبانی تا نکرد
هر چه گفتم شد غزل،بابِ دلِ همدرد ها
اين چه شعر است و تغزل کاين شبم فردا نکرد
شاعرِ بيچاره را جدّی نميگيرد کسی
گوئيا دلخوش تر از،شاعر کسی پيدا نکرد
خاطراتِ عيش و نوش و عشقبازی مالِ شعر
حاليا جز غم به قلب شاعران مأوا نکرد
طاقتم طاق است و تنهايی گريبانم دريد
گوری اما در خودش اين خسته دل را جا نکرد
کاش از اول کور و کر بودم نميدانستم عشق
کاش،اما اين محبت را به من دنيا نکرد